

داستان این سریال در جهانی روایت خواهد شد که به دو نیم تقسیم شده و دو کشور در آن وجود دارد. از طرفی تاریکی مطلق فرمانروای تمامی مناطق آن است و در این جهان و پشت جانپناه انسانی، موجودات شیطانی از شکار انسانها لذت میبرند و جشن میگیرند. در ادامه سربازی نیروی جادویی را کشف میکند که این نیرو قادر است دو کشور را با هم متحد کند، اما مشکلات فراوانی پیش روی دارد و باید با نیروهای دشمن بجنگد و جنگهای زیادی را از سر بگذراند تا درنهایت در زمان درست بتواند از نیروی جادویی خود بهترین استفاده را ببرد...


موجودی اسرارآمیز و نامیرا که هیچ احساس و هویتی ندارد، به زمین فرستاده شده. با اینحال، این موجود میتواند شکل چیزهایی را که انگیزه زیادی دارند به خود بگیرد. درابتدا یک گوی است و بعد از آن یک سنگ. همینطور که دما کم میشود و برف برروی خزه مینشیند، شکل خزه را به ارث میبرد. وقتی گرگی تنها و زخمیشده بهسختی درحال راه رفتن است و درنهایت درانتظار مرگ خود به زمین میافتد، شکل آن حیوان را بهخود میگیرد. و بالاخره این موجود هوشیار شده و شروع به سفر در توندرا کرده تا زمانی که یک پسر را ملاقات میکند. این پسر بهتنهایی در شهری خالی از سکنه زندگی میکند که مدتی قبل، بزرگسالان آن شهر را برای پیداکردن بهشتی که گفته شده فراتر از دریای بیکرانِ توندرای سفید وجوددارد، ترک کردهاند. به هرحال، کار آنها برای هیچ و پوچ بوده و اکنون این پسر در وضعیت بحرانی بهسر میبرد. با گرفتن شکل این پسر، ماجراجویی بیپایانی را بهدنبال تجربهها، مکانها و افراد جدید شروع میکند.