
در حاشیه جنگ جهانی دوم، زنی انگلیسی و از طبقه اشراف به دورافتاده ترین قاره سفر می کند و در آنجا با طبیعتی وحشی و انسانهایی خشن روبرو می شود. این زن در آنجا مزرعه بزرگی را به ارث برده است. او به نگه داری از مزرعه بی میل است اما با اصرار های مردی که در آنجاست تصمیم میگیرد که آنجا را بازسازی کند و در این راه تجربیات زیادی به دست می آورند تا اینکه نیروهای ژاپنی آن سرزمین را بمباران می کنند و…

« مك تيگ » ( گاولند )، معدنچى سابق به عنوان دندانپزشك در سنفرانسيسكو شروع به كار میكند و با « ترينا » ( پيتس ) دختر مهاجر آلمانى ازدواج میكند. پس از به دست آوردن مقدار زيادى پول در بخت آزمايى، حرص و طمع « ترينا » برانگيخته میشود و « مك تيگ » كه در اثر رقابت « ماركوس » ( هرشولت ) كارش را از دست داده است، به نوشخوارى روى می آورد و در اوج عصبانيت همسرش را میكشد.