
"ساشا" که یک زن جوان و زیبا است، درگیر یک رابطه عاشقانه با مردی به نام "آلکس" میشود که درگیر جهان تبهکاری شده است. آلکس به طور ناخواسته "ساشا" را در ماجراهای خود جلب میکند و او را درگیر یک شبکه پیچیده از جرم و انتقام میکند. در این فیلم، روایت از روابط پیچیده، جرم و عشق طغیان میبرد و شخصیت "ساشا" در میان دنیای تاریک جنایی و شور و هیجان عاشقانهای را تجربه میکند.

درسال های جنگ دوم جهانی، گردان ۳۹ ارتش استرالیا در جزیره ای به نام «کاکودا» که در آب های بین المللی واقع گردیده مستقر شده است. از آنجا که کاکودا دارای موقعیت مناسب و استراتژیک نظامی است، ارتش ژاپن تصمیم به پیاده کردن نیروهایش در آنجا می گیرد. نیروهای ژاپنی در هنگام ورود به جزیره، با اعضای گردان ۳۹ ارتش استرالیا مواجه می شوند و نبرد سنگینی میان این دو گروه صورت می گیرد...


ملیسا چلیک در کودکی بدون مادر و پدر می ماند. او سعی می کند در کنار خانواده ای که او را به فرزندی قبول کرده اند بماند، اما بیسیمه، بانوی خانه، ملیسا را نمی خواهد و انواع شکنجه ها را بر او تحمیل می کند. روزی که او را از خانه بیرون می کنند، مردی پیش او ظاهر می شود. متین... متین مرد میانسالی ترسو و دست و پا چلفتی است. از طرف دیگر، ملیسا دختری جیک و پرحرف است. متین شاهد بخشی از تجربیات اوست، به حرف دل او گوش می دهد و تصمیم می گیرد حداقل فعلا این دختر را نجات دهد و او را به مزرعه می برد. ورود ملیسا، اقامت او در مزرعه، زندگی در مدرسه و پذیرفتن خود نزد همه تبدیل به یک ماجراجویی متفاوت می شود. با این خبر که خانواده ای می خواهند او را به فرزندی قبول کنند همه چیز برعکس می شود…


با بوجی، شاهزاده ای ناشنوا و ناتوان آشنا شوید که حتی نمی تواند شمشیر کودکان را به دست بگیرد. او به عنوان اولین پسر، سخت تلاش می کند و آرزو دارد که بزرگترین پادشاه جهان شود. با این حال، مردم پشت سر او درباره او به عنوان "یک شاهزاده بی ارزش" غر می زنند و "به هیچ وجه او نمی تواند پادشاه شود." به نظرتون بوجی میتونه به آرزوش برسه؟