
« مك تيگ » ( گاولند )، معدنچى سابق به عنوان دندانپزشك در سنفرانسيسكو شروع به كار میكند و با « ترينا » ( پيتس ) دختر مهاجر آلمانى ازدواج میكند. پس از به دست آوردن مقدار زيادى پول در بخت آزمايى، حرص و طمع « ترينا » برانگيخته میشود و « مك تيگ » كه در اثر رقابت « ماركوس » ( هرشولت ) كارش را از دست داده است، به نوشخوارى روى می آورد و در اوج عصبانيت همسرش را میكشد.

در حالي که «رامسس» خود را براي تصاحب تاج و تخت آماده مي کند، برادرش «موسي» بي قيد و بي تفاوت، روزگار مي گذارند تا آن که به رمز و راز واقعي گذشته اش پي مي برد؛ اين که از قوم بني اسراييل است و در شيرخوارگي او را در سبدي جاي داده اند. و به رودخانه سپرده اند تا از قتل عام جان سالم به در ببرد.