کیت زنی موفق در کار و تجارت است که به راحتی خرج خود ، همسر و ۲ فرزندش را تامین می کند. همسر کیت یک معمار بیکار به نام ریچارد است که در حال حاضر در خانه وقتش را با بچه ها سپری می کند. همه چیز برای این خانواده رویایی پیش می رود تا اینکه کیت با یک شریک تجاری جدید به نام جک آشنا می شود. جک نه تنها یک شریک خوب بلکه یک مرد جذاب است...
پسری دروغگو و لافزن که از خانواده اش رانده شده، فرصتی می یابد تا یک تیم هاکی را در مسابقات نیمه حرفه ای رهبری کند، و به تمام حرف هایی که درباره اش می زنند خاتمه دهد...
مردی آمریکایی که نه شغلی دارد و نه همدمی، و در حالی که در زندگی اش به پوچی رسیده است، تصمیم میگیرد اسلحه بردارد و افرادی که مستحق مرگند را به قتل برساند. دیری نمی گذرد که او در این کار یک شریک غیر منتظره هم پیدا می کند: دختری ۱۶ ساله بنام روکسی که احساساتی مشابه او دارد…
فشار زیاد قرض و وام پسر جوان را مجبور می کند تا مادر شرورش را بکشد تا بتواند از این راه از پول بیمه عمر او استفاده کند...
در شهر کوچکی در ایالت آیووا زنی استعداد درخشانی در کنده کاری بر روی کره دارد. او خود را در مقابل یک زن محلی بلند پرواز قرار می دهد و در مسابقه ای شرکت می کند...
زندگی جنگجالی لیز و مایکل، یک پلیس و یک وکیل که در یک تصادف وحشتناک همدیگر را ملاقات میکنند و با یکدیگر آشنا می شوند. درامی کمدی که رابطه عاطفی و بسیار قوی بین یک زن و مرد را نشان می دهد که به طور کامل مسیر زندگی از قبل برنامه ریزی شده آنها را تغییر می دهد.
تیم پلیس های ویژه لس آنجلیس در حال تمرین است که خود رو در بین دو گروه خلافکار میابد و درگیری آغاز می شود ...
سارقی حرفه ای و آموزش دیده تمام زندگی اش را به خطر می اندازد، تا یک تابلو نقاشی گران قیمت که جزء اموال مردی ثروتمند است، را به دست بیاورد…
داستان شامل سه رئیس بد ذات وحشتناک، و همچنین سه کارمند است که با یکدیگر هم قسم شده اند تا برای خلاص شدن از شر رئیس هایشان، آنها را به قتل برسانند! آنچه که فیلم را جالب تر می کند این است که می بینیم واقعا این سه رئیس چه آدم هایی وحشتناک و بدجنسی هستند، و کارمندانشان هم در نقشه به قتل رساندن رئیس هایشان چقدر بی عرضه هستند…