
«جن کورنفلدت» زنی است که مرده ایده آلش، «اسپنسر» را پیدا می کند و بعد از آشنایی مختصر، آن دو با هم ازدواج می کنند. اما زندگی شاد آنها تا زمانی دوام می آورد که در تولد سی سالگی اسپنسر آنها می فهمند جایزهای چند میلیون دلاری برای سر او تعیین شده است. قاتلانی که قصد جان او را دارند، مدتهاست که این زوج را تعقیب می کنند و ممکن است هرکسی باشند: دوستان، همسایه ها و ….

داستان در دو مسیر جداگانه دنبال میشود که محور اصلی ان بر پایه انتقام و خشونت است. اعضای نخبه نیروهای ویژه امریکا به جنگلهای بولیوی برای ماموریتی خاص فرستاده شدند. تیم ها در گروه های جدا به دنبال اتمام ماموریت جنگلهای بولیوی را زیر پا میگذارند اما دست هایی در کار است تا آنها را به نابودی بکشاند. دست هایی از جنس خیانت…

آرون با همسرش در خانه پدری زندگی می کنند. وقتی پدرش می میرد وی مسئول برگزاری مراسم تدفین می شود، مراسمی که باید آبرومندانه برگزار شود. اما از همان ابتدا قرار نیست مراسم آبرومند باشد. مسئولین کفن و دفن جسد را اشتباه می آورند و کشمکش بین آرون و رایان رازهای خانواده را جلو چشم همگان برملا می کند...

فیلم، داستان زندگی بارنی پانوفسکی را به تصویر می کشد . بارنی ( پاول جیاماتی ) یک تهیه کننده به شدت خوش گذران تلویزیون است که اعتیاد به مشروب هم دارد. بارنی از نظر مشکلات اخلاقی نیز زبانزد عام هست و به این ترتیب او را به عنوان یکی از بدنام ترین تهیه کنندگان می شناسند! بارنی به تازگی با خانم جذابی به اسم کلارا ( راشل لفوری ) در رم آشنا شده است…

شرکتی بنام ریپو برای فروش اعضای بدن انسان ها با مردم قرار داد مي بندد و محلتي را تعيين مي كند تا آنها پول اعضاي خریداری شده را بدهند. اگر آنها نتوانند در زمان موعد به قراردادشان عمل کنند، شركت شكارچيان خود را به سراغ آنها مي فرستد تا آنها را كشته و اعضا را پس بگيرند...