
دیجی والتر یک پسر ۱۲ ساله است که همیشه از پنجره ی اتاقش خانه ی آقای نبرکرکر را دید می زند آقای نبرکرکر همسایه ی مرموزی است و هر چیز که در حیاط خانه اش بیافتد مصادره می کند پدر و مادر دیجی برای تعطیلات آخر هفته به خارج از شهر می روند و دیجی را به پرستار بچه الیزابت می سپارد ولی دیجی همراه با دوستانش شبانه برای کشف راز خانه ی هیولا از خانه بیرون می آیند...

«وایولا» دختری علاقهمند به فوتبال است، اما نمی تواند در تیم فوتبال دختران بطور حرفهای بازی کند. بعد از اینکه برادر دوقلویش «سباستین» برای چند هفته به لندن میرود، او تصمیم می گیرد خودش را بعنوان یک پسر جا بزند و به مدرسه جدید سباستین برود. طولی نمی کشد که او عاشق یکی از هم تیمیهایش بنام «دوک» می شود و خیلی زود می فهمد که تنها کسی نیست که عاشق دوک است.


داستان زندگی یک پسر سیاه پوست ۱۳ ساله آمریکایی است که در محله بروکلین نیویورک زندگی میکند. داستان این سریال بر اساس زندگی واقعی "کریس راک" کمدین معروف آمریکایی نوشته شده است. "کریس" نوجوانی است با کلکسیونی از آرزوها و رویاها که بایستی از بردار کوچکتر خود مراقبت کند چرا که پدر و مادر او در بخش اورژانس کار میکنند.او می کوشد تا با وجود همه مشکلات دنیای خود را بسازد. در کنار او دوستان دیگری هم هستند که گاه در پیشبرد رویاهای دیوانه وار "کریس" به او کمک می کنند و گاه مزاحم پیشرفتش می شوند. داستان سریال خطی و ساده همراه با طنز ویژه سیاهان است. این سریال محصول سال ۲۰۰۵ تا ۲۰۰۹ است و توانست با امتیاز ۸٫۱ به کار خود پایان دهد.

چهار دختر جوان که با هم دوستانی بسیار صمیمی هستند بایستی تعطیلات تابستانی را برای اولین بار جدا از هم بگذرانند . لنا که دختری خجالتی است قصد دارد به اروپا رفته و پدر بزرگ و مادربزرگش را که در یونان زندگی می کنند ملاقات کند . او در آنجا با پسری به اسم کستوس آشنا می شود و بهم علاقمند می شوند بدون اینکه بدانند خانواده هایشان از گذشته با هم دشمنی دارند...

«کندی هرون» (لیندزی لوهان) دختر والدینی جانورشناس است و در افریقا بزرگ شده. اکنون او وارد دنیای جدیدی می شود و قانون جنگل در این دنیا معنای جدیدی پیدا می کند. کندی که تا ۱۶ سالگی در خانه درس خوانده، حالا باید برای اولین بار به دبیرستان عمومی برود و با سلاحهای روانی و قوانین نانوشتهی دنیای دختران نوجوان امروزی روبرو شود.

متیو کیدمن ۱۸ ساله، یک فرد مستحکم "A" بیش از حد است که احساس می کند هرگز واقعاً زندگی را کامل نکرده است. یعنی تا زمانی که «دختر همسایه» را ملاقات کند. دانیل به خانه همسایه نقل مکان می کند و متیو فکر می کند که دختر رویاهایش را پیدا کرده است. همه چیز خوب پیش می رود، تا زمانی که الی دوست جنون آمیز متیو فاش می کند که دانیل در واقع یک ستاره سابق پورنو است. متیو نمیداند چگونه اخبار را قبول کند یا چگونه با دنیل رفتار کند و وقتی تهیهکننده سابق دانیل،او را مجبور به برگشت سر فیلم سازی میکند، همه چیز بدتر میشود.