
داستان فیلم در دهه ۱۹۵۰ در لس آنجلس اتفاق می افتد، روایت سه پلیس لس آنجلس که در گیر ماجرای قتلی در کافه نایت اوول می شوند. ماجرا به جرایم سازمان یافته، فحشا، مواد مخدر و فساد سیاسی گسترش می یابد. عنوان داستان، محرمانه، به مجله رسوایی بر می گردد که بصورت تخیلی در ۱۹۵۰ با عنوان هاش-هاش منتشر می شده.

جزيره ي کوچکي نزديک سواحل ايالت «مين». وقتي «ورا دانوون» (پرافيت) بر اثر سقوط از پله ها مي ميرد، «دولورس کليبورن» (بيتس) را که حدود بيست و پنج سال از او مراقبت مي کرده، مظنون اصلي قتل او تلقي مي کنند. حالا «سلنا سينت جرج» (لي)، روزنامه نگاري نيويورکي که در واقع دختر جداافتاده ي «دولورس» است، از ماجرا باخبر مي شود و نزد مادرش مي رود تا ببيند چه اتفاقي براي او افتاده است.

می-آلیس (با بازی مری مکدانل)، بازیگر سریالهای تلویزیونی، در اثر تصادف فلج میشود و مجبور میشود به خانهٔ پدریاش در لوئیزیانا برگردد. او با پرستارهایی که برای کمک به او استخدام میشوند، رفتارِ خوبی ندارد. اما از میانِ پرستارها، با شانتل (با بازی الفری وودار)، که خودش در زندگیِ شخصیاش مشکلات زیادی دارد، رابطهٔ دوستانهای برقرار میکند...

سال ۱۹۶۹. دو جوان به نامهاي «مارتي» و «کازمو» با نفوذ به سيستم کامپيوتري يک بانک، مقداري پول از حساب حزب جمهوري خواه بيرون مي کشند. «کازمو» را FBI دستگير مي کند، اما «مارتي» با خوش شانسي مي گريزد. بيست سال بعد سر يک جعه ي سياه ـ که حاوي مدرن ترين دستگاه کدشکن کامپيوترهاست ـ «مارتي» (ردفورد) رودرروي «کازمو» (کينگزلي) قرار مي گيرد...