
در دنیایی پر از قهرمانان درخشان، این اعتماد طرفداران است که قهرمانان را به ابرقهرمان تبدیل می کند. اگر قهرمانی اعتماد مردم را از دست بدهد، توانایی های ویژه خود را از دست می دهد. ارزش اعتماد جمعآوری میشود، کمیت میشود و برای تعیین رتبه قهرمان که روی مچ دست نمایش داده میشود، استفاده میشود. هر دو سال یکبار، قهرمانان برتر به یک تورنمنت می روند تا بجنگند، ارزش های اعتماد جدیدی را تعیین کنند و رتبه خود را کسب کنند.


در سدهی پانزدهم میلادی، شعلههای کمفروغ اکتشافات عصر رنسانس، به تازگی در پهنهی اروپا زبانه میکشند. با این وجود، در همین دوران، آنانی که گام در وادی نوآوری و کشف مینهند، به جرم بدعتگذاری و کفر، به کام آتش سپرده میشوند. در سرزمین لهستان، کودکی اعجوبه به نام رافال، امید میرود تا در آیندهای نزدیک، به یکی از نوابغ علم الهیات بدل گردد. اما سرنوشت، مسیر دیگری برای او رقم میزند؛ دیدار با مردی مرموز، رافال را به راهی رهنمون میسازد که فرجام آن، دستیابی به حقیقتی بدعتآمیز و ارتدادی است.


به عنوان عضوی از یک سازمان شیطانی، ژنرال مأموریت دارد تا به زمین حمله کند و بشریت را از بین ببرد. حتی یک موجود فرازمینی مثل او نیز به فرصتی برای استراحت نیاز دارد. حتی رنجرها - تیمی که صرفاً برای شکست ژنرال و همکارانش تشکیل شده است- نمیتوانند مانع از دیدن پانداها در باغ وحش، خریدن بستنی در فروشگاه محلی و لذت بردن از روز تعطیلی سزاوارش از انجام اعمال شیطانی شوند.

توکا کشاورز متوسط (کمی منحرف) شما در روستای چزا است. در حالی که او رویای قهرمان شدن و بدست آوردن دختر را در سر می پروراند، قهرمان واقعی، Sion، در حال مبارزه با شیاطینی است که تهدید به حمله به جهان هستند! اما یک روز توکا به طور تصادفی قهرمان را می کشد...؟! با مرگ قهرمان افسانه ای، کی قرار است دنیا را نجات دهد؟! توکا به سرعت جسد سیون را دفن می کند تا شواهد را پنهان کند، اما روز بعد از خواب بیدار می شود و متوجه می شود که دیگر در بدن خودش نیست...!!