مرگ شیواجی، آغازی بر نبرد میان مراتاها و امپراتوری مغول بود. پسرش، سامباجی، رهبری جنبش مقاومت در برابر سپاهیان اورنگزیب را به دست گرفت. در بحبوحه جنگها و توطئهها، هر دو جبهه در راه کسب قدرت با موانعی روبهرو شدند.
در سرزمینی که بیعدالتی در آن ریشه دوانده، جوانی آتشینمزاج در برابر شبکهای نیرومند از فساد قد علم میکند و برای احقاق حقوق مردم عادی به مبارزه با وضع موجود برمیخیزد.
عشق پسر به پدرش عمیق و بیقیدوشرط است، اما پدر به دلیل مشغله کاری، کمتر فرصت دارد با پسرش وقت بگذراند. این موضوع باعث میشود که پسر احساس کند پدرش او را دوست ندارد و این احساس، باعث میشود که بین پدر و پسر اختلاف ایجاد شود...
زندگی یک سرباز یتیم پس از دریافت نامه ای از دختری به نام سیتا تغییر می کند. او را ملاقات می کند و عشق بین آنها شکوفا می شود.سرباز وقتی به اردوگاهش در کشمیر برمی گردد، نامه ای برای سیتا می فرستد که به دست او نمی رسد...