
این فیلم داستان زندگی یک سرباز آمریکایی به نام «جان کارتر» است که به شکلی تصادفی سر از سیاره مریخ در می آورد، و در آنجا جهانی باشکوه و قابل سکونت را پیدا می کند که موجوداتی به بلندی ۱۲ فوت در آن زندگی می کنند. پس از گریختن از چنگ این موجودات، کارتر با شاهزاده خانمی مواجه می شود که به دنبال یک ناجی برای سرزمین اش است...

داستان فیلم، داستان فرد اول سازمان بریتانیا به نام «کنترل» ( جان هرت ) است که با یک اسم رمز به نام «سیرک» شناخته می شود. او یکی از جاسوسان ماهرش به نام «جیم پردیوکس» ( مارک استرانگ ) را برای ماموریتی می فرستد. جیم مامور است تا ژنرالی مجارستانی که به نظر عنصری تهدید کننده است را تفتیش کند. اما او توسط نیرو های شوروی دستگیر و زخمی می شود، از طرفی کنترل هم به همراه دستیارش «جورج اسمایلی» ( گری الدمن ) می خواهند اوضاع را مرتب کنند که در اقدامی تعجب برانگیز توسط سازمان های جهانی باز نشسته می شوند...

آخرین قسمت از سری فیلمهای هری پاتر، در جایی آغاز می شود که هری، رون و هرمیون به دنبال یافتن و نابود کردن سه هورکراکس باقی مانده ی ارباب تاریکی هستند، اشیاء جادویی ای که عمری جاویدان را برای او به ارمغان آورده اند. اما با آشکار شدن یادگاران مرگ، و اطلاع یافتن لرد ولدمورت از هدف هری و دوستانش، نبرد عظیمی آغاز می شود.


هفت خاندان اشرافی برای حاکمیت بر سرزمین افسانه ای «وستروس» در حال ستیز با یکدیگرند. خاندان «استارک»، «لنیستر» و «باراثیون» برجسته ترین آنها هستند. داستان از جایی شروع می شود که «رابرت باراثیون» پادشاه وستروس، از دوست قدیمی اش، «ادارد» ارباب خاندان استارک، تقاضا می کند که بعنوان مشاور پادشاه، برترین سمت دربار، به او خدمت کند. این در حالی است که مشاور قبلی به طرز مرموزی به قتل رسیده است، با این حال ادارد تقاضای پادشاه را می پذیرد و به سرزمین شاهی راهی می شود. خانواده ملکه، یعنی لنیستر ها در حال توطئه برای بدست آوردن قدرت هستند. از سوی دیگر، بازمانده های خاندان پادشاه قبلی وستروس، «تارگرین ها» نیز نقشه ی پس گرفتن تاج و تخت را در سر می پرورانند، و تمام این ماجراها موجب در گرفتن نبردی عظیم میان آنها خواهد شد...