
طی سرقت موفقیتآمیز بانکی در یک شهر ساحلی فرانسوی «مارک آلبوآ» (پوسه)، یکی از سارقان، کارمندی را میکشد و خود بهشدت مجروح میشود. رئیس گروه، «سیمون» (کرنا) ، «آلبوآ» را در یک کلینیک در پاریس مخفی میکند. بازرس پلیس، «ادوار کولمان» (دلون) به پیگیری این سرقت علاقهمند میشود …

«کوری» (دلون) پس از پنج سال حبس از زندان آزاد می شود. کمی بعد او با «ووگل» (ولونته)، خلافکار فراری، و «ژانسن» (مونتان)، پلیس سابق الکلی و تیراندازی چابک دست هم راه می شود. آنان با موفقیت چهار میلیون دلار جواهرات باارزش را از محل نمایش شان می دزدند و در این جا متوجه می شوند که مال خرشان معامله را برهم زده است...

در جنگ جهانی دوم،"بارنی" هنگام رفتن به محل کار خود شاهد رسیدن سربازان ایتالیایی به "سنت برنارد" اشغالی می شود.او به همراه دختر خود زندگی می کند و علاقه زیادی به رئیس خود "سابینه" دارد.وقتی آلمانها از راه می رسند او دختر نیمه یهودی خود را برای زندگی در یک مزرعه به خارج شهر فرستاده و متوجه می شود برادر "سابینه" دستگیر شده و به اردوگاههای مرگ فرستاده شده و...

سالهاى اشغال فرانسه ، جنگ جهانى دوم . « ورنر فون ابرناك » ( ورنون ) ، افسر روشنفكر آلمانى ، مقيم خانهى كشاورزى فرانسوى ( روبن ) مىشود كه همراه برادرزادهاش ( استفان ) زندگى مىكند . افسر هر غروب نزد ميزبانانش مىآيد و به تفصيل از افكار و احساساتش مىگويد . اما آنان تمام مدت خاموش مىمانند .