از استاد فریدریش ویلهلم مورنائو( یکی از سازندگان و تأثیرگذارترین کارگردانان تاریخ سینما)
قبل از شروع به بحث درباره ی فیلم باید خاطرنشان کرد که دیگر این فیلم مورنائو برای مخاطب امروزی نمی تواند نه سرگرم کننده باشد و نه حتی بترساندش چرا که به هرحال استاد در زمانی فیلم می ساخت که به تازگی هنر سینما کشف شده بود و قطعاً نه تکنولوژی و نه تجربه ی سینمای وحشت امروز را در اختیار داشتهاست اما به نحوی آغازگه سینمای وحشت است و برای کسی که اهل مطالعه ی جدی سینماست، حتماً کارامد است و می تواند کشف کند که هنر سینما در چه تکنیک هایی وامدار مورنائو است و چطور سینما تاریخ تحول خودش را پشت سر گذاشته است.
شاید بیشتر از هر چیزی باید در این فیلم به تکنیک هایی توجه کنیم که با استفاده از آنها جناب مورنائو سعی کرده است دراکولای برام استوکر را از مدیوم رمان به مدیوم سینما انتقال دهد و از طریق تصویر حس صحنه را منتقل کند. از مهمترین دستاورد های مورنائو در این فیلم استفاده از تدوین موازی، استفاده ی جدیدی از نورپردازی و صدا، دوربین سابژکتیو، پن و تیلت و... است. با اسفاده ای که از نور و صدا کرده است توانسته است که فضاهای هذیانی فیلمش را بسازد.
اما شاهکار ایشان در استفاده از تدوین موازی است که این نوع تکنیک به نحوی تاریخ سینما را تحت تاثیر خود قرار می دهد چرا که هیچ فیلمسازی نیست که در اثر خود از تدوین موازی استفاده نکرده باشد و از طریق آن مضمون سینمایی نیافریده باشد. مورنائو سعی کرده است به سینما به عنوان یک موجود قائم بذات نگاه کند و سعی کند تنها با استفاده از مدیوم تصویر خلق حس و مفهوم کند نه از طریق دیالوگ ها. اگر فیلمسازی بتواند از طریق متریال های سینما خلق مضمون کند حالا نوع استفاده ای که او از متریال ها و تکنیک های سینما کرده است به فرم ارتقاء پیدا می کند و تبدیل به مضمون سینمایی می شود. در این فیلم مورنائو با تدوین موازی خود، رابطه ی عمیق میان هاتر و الن را می سازد و همچنین از خودگذشتگی ای که الن به خاطر عشق برای همسر خود انجام می دهد( تمام این ها از طریق سینما اجرا می شود و شما ناخودآگاه حس می کنید)
کار مهم دیگر استاد در این فیلم اجرای موثر و دقیق او از دوربین سابژکتیو است که سعی می کند با استفاده از این تکنیک، نیات شخصیت های خود را به تصویر بکشد و باز هم اینجا موفق می شود از تکنیکی ویژه، فرم و مضمون سینمایی خلق کند و به مدیوم های دیگر هنر( به غیر سینما) باج ندهد. به یاد بیاورید که چگونه دراکولا خانه ی زوج جوان ما را با چشمان خود محاصره می کند و آنها را در تنگنا قرار می دهد.
به طور کلی در سینمای مورنائو، تماماً تصویر حرف اول را می زند و همان شما را به تجربه کردن وا می دارد. مورنائو به نحوی در چندین حیطه ی سینما انقلاب هنری ایجاد می کند که حتی امروزه هم کسی نمی تواند از او تآثیر نپذیرد.
همچنان می شود از این فیلم درس سینما آموخت و همچنان از بسیاری از فیلمسازان امروزی ایشان با سواد ترند.
22
nimma3
۱۰ سال پیش
جالب بود.
20
barbod.ir47
۱۰ سال پیش
به یاد اکسپرسیونیسم آلمان و شاهکار هایش. دکتر کالیگاری و متروپولیس و نوسفراتو..!!!
19
odipedi
۹ سال پیش
طرفداران عزیز و گرامی twilight و underworld و امثالهم قابل توجه ... ومپایر ها اول اینجوری بودن !!!
دیدگاه کاربران نمایش تمام دیدگاه ها
دیدگاه خود را با سایر کاربران به اشتراک بگذارید.
نوسفراتو: سمفونی وحشت
از استاد فریدریش ویلهلم مورنائو( یکی از سازندگان و تأثیرگذارترین کارگردانان تاریخ سینما)
قبل از شروع به بحث درباره ی فیلم باید خاطرنشان کرد که دیگر این فیلم مورنائو برای مخاطب امروزی نمی تواند نه سرگرم کننده باشد و نه حتی بترساندش چرا که به هرحال استاد در زمانی فیلم می ساخت که به تازگی هنر سینما کشف شده بود و قطعاً نه تکنولوژی و نه تجربه ی سینمای وحشت امروز را در اختیار داشتهاست اما به نحوی آغازگه سینمای وحشت است و برای کسی که اهل مطالعه ی جدی سینماست، حتماً کارامد است و می تواند کشف کند که هنر سینما در چه تکنیک هایی وامدار مورنائو است و چطور سینما تاریخ تحول خودش را پشت سر گذاشته است.
شاید بیشتر از هر چیزی باید در این فیلم به تکنیک هایی توجه کنیم که با استفاده از آنها جناب مورنائو سعی کرده است دراکولای برام استوکر را از مدیوم رمان به مدیوم سینما انتقال دهد و از طریق تصویر حس صحنه را منتقل کند. از مهمترین دستاورد های مورنائو در این فیلم استفاده از تدوین موازی، استفاده ی جدیدی از نورپردازی و صدا، دوربین سابژکتیو، پن و تیلت و... است. با اسفاده ای که از نور و صدا کرده است توانسته است که فضاهای هذیانی فیلمش را بسازد.
اما شاهکار ایشان در استفاده از تدوین موازی است که این نوع تکنیک به نحوی تاریخ سینما را تحت تاثیر خود قرار می دهد چرا که هیچ فیلمسازی نیست که در اثر خود از تدوین موازی استفاده نکرده باشد و از طریق آن مضمون سینمایی نیافریده باشد. مورنائو سعی کرده است به سینما به عنوان یک موجود قائم بذات نگاه کند و سعی کند تنها با استفاده از مدیوم تصویر خلق حس و مفهوم کند نه از طریق دیالوگ ها. اگر فیلمسازی بتواند از طریق متریال های سینما خلق مضمون کند حالا نوع استفاده ای که او از متریال ها و تکنیک های سینما کرده است به فرم ارتقاء پیدا می کند و تبدیل به مضمون سینمایی می شود. در این فیلم مورنائو با تدوین موازی خود، رابطه ی عمیق میان هاتر و الن را می سازد و همچنین از خودگذشتگی ای که الن به خاطر عشق برای همسر خود انجام می دهد( تمام این ها از طریق سینما اجرا می شود و شما ناخودآگاه حس می کنید)
کار مهم دیگر استاد در این فیلم اجرای موثر و دقیق او از دوربین سابژکتیو است که سعی می کند با استفاده از این تکنیک، نیات شخصیت های خود را به تصویر بکشد و باز هم اینجا موفق می شود از تکنیکی ویژه، فرم و مضمون سینمایی خلق کند و به مدیوم های دیگر هنر( به غیر سینما) باج ندهد. به یاد بیاورید که چگونه دراکولا خانه ی زوج جوان ما را با چشمان خود محاصره می کند و آنها را در تنگنا قرار می دهد.
به طور کلی در سینمای مورنائو، تماماً تصویر حرف اول را می زند و همان شما را به تجربه کردن وا می دارد. مورنائو به نحوی در چندین حیطه ی سینما انقلاب هنری ایجاد می کند که حتی امروزه هم کسی نمی تواند از او تآثیر نپذیرد.
همچنان می شود از این فیلم درس سینما آموخت و همچنان از بسیاری از فیلمسازان امروزی ایشان با سواد ترند.
جالب بود.
به یاد اکسپرسیونیسم آلمان و شاهکار هایش. دکتر کالیگاری و متروپولیس و نوسفراتو..!!!
طرفداران عزیز و گرامی twilight و underworld و امثالهم قابل توجه ... ومپایر ها اول اینجوری بودن !!!
با شکوه بود. خدا سازندگانش را بیامرزد.
تارییخ مصرف گذشته
عالیه.
یکی از باشکوه ترین آثار هارر سینما.