«بلانش دی بویس»، که مشکلات زیادی را در زندگی متحمل شده است، پس از اخراج از مدرسهای که در آن به تدریس مشغول بود، برای دیدار با خواهرش «استلا» به پیش وی و شوهر خواهرش «استنلی کووالسکی» میآید. استنلی که یک قمارباز است از بدو ورود بلانش سر ناسازگاری با وی دارد و از طریق یکی از دوستانش از گذشتهٔ بلانش باخبر میشود و ...
«بلانش دی بویس»، که مشکلات زیادی را در زندگی متحمل شده است، پس از اخراج از مدرسهای که در آن به تدریس مشغول بود، برای دیدار با خواهرش «استلا» به پیش وی و شوهر خواهرش «استنلی کووالسکی» میآید. استنلی که یک قمارباز است از بدو ورود بلانش سر ناسازگاری با وی دارد و از طریق یکی از دوستانش از گذشتهٔ بلانش باخبر میشود و ...
دیدگاه کاربران نمایش تمام دیدگاه ها
دیدگاه خود را با سایر کاربران به اشتراک بگذارید.
عجیبه همه بازیگراش اسکار گرفتن به جز مارلون براندو که به اعتقاد من از همه بهتر بازی کرد .
حیف Vivien Leigh خیلی زود مرد، بازیگر فوق العاده ای بود....
از نظر من شخصیت بلانش سرانجام شخصیت اسکارلت اوهارا بود اشرافی،مغرور و اغوا گر که در نهایت تنها مونده و حالا به قول خودش سوار بر اتوبوسی از هوس های حیوانی به منزل آخر رسیده. نسلی که بی زاد و رود در نهایت به دارالمجانین رهسپار میشه در حالی که نسل انسانهایی مانند استنلی که بی بندو بار آماده خور پرمدعا اما در واقع بی مصرف اند تولد دیگری یافته و زیاد میشه این آدم ها مسافران جدید اتوبوسی به نام هوس اند
برگرفته از یادداشتهای شخصی الیا کازان هنگام تمرین برای به صحنه بردن این نمایشنامه -اوت ۱۹۴۷ :
بن مایه ی این اثر،پیامی ست از درون تاریکی،کورسوی گیج حزن انگیزی از نور و فرهنگ است که سعی میکند قبل از نابودی فریاد بکشد و این فریاد قبل از خاموش شدن نامش نمایشنامه ی تراموایی بنام هوس است..
به نظر من،تراموایی بنام هوس یک تراژدی شعرگونه است.در این اثر،نابود شدن نهایی انسانی ارزشمند را میبینیم که زمانی پتانسیل بسیار داشته،و حتی اکنون که در سراشیبی نابودی است،ارزش او به مراتب بیش از افراد به اصطلاح سالمی ست که او را به نابودی می کشانند،افرادی چون استنلی..بلانش مخلوقی است که دوران زیست اش سپری شده و به نابودی نزدیک میشود..مانند دایناسورها.
استنلی نیز انسانی ست اجتماعی،نوعی که تفکرش پایه و اساس رفتار حیوانی بسیاری از مردم روزگار ماست که معتقدند هرچه را که دستت به آن میرسد،بردار.لحظه ای را از دست نده،بخور،بنوش،همه چیز مال توست..
استلا نیز در رأس مثلث قرار دارد.او هم بلانش را دوست دارد و هم از او متنفر است.هم از او میترسد و هم نسبت به او احساس ترحم میکند.او به طور ناخودآگاه دوست دارد که بلانش به سراغ میچ برود و او را راحت بگذارد.او میداند که بازگشت به بلانش یعنی بازگشت به سلطه پذیری سنتی.به همین خاطر با همه ی وجود استنلی را برای خود نگه میدارد.
میچ هم آخرین محصول تفکر مادر سالاری است.با نگاهی طنزآمیز،میچ مرد ایده آل بلانش است که ۱۵۰ سال دیر آمده است..
یک فیلم عالی با دو بازیگر با بازی های سحر آمیز
لحظاتی که بلانچ عصبی و جدی میشد مبهوت و لحظه ای که استنلی قسمت مربوط به خودش رو از روی میز غذاخوری تمیز میکرد محو هنر براندو در بازیگری شدم
عالی.درجه یک.بیست.مارلون براندوی تو این فیلم که دومین فیلمشه مثل یک بازیگری که ۱۰۰ سال تجربه بازیگری داره ظاهر شده که به جز استعداد ذاتیش بقیرو مدیون کلاسهای اکترز استودیوئه.روحش شاد
به نقل از کتاب گفت و گو با مارلون براندو ، لارنس گرابل
لارنس گرابل : نظرت راجع به الیا کازان چیه؟
مارلون براندو : الیا کازان بهترین کارگردانی ست که که یک بازیگر ممکنه از خدا بخواد، چرا که کازان قبلا بازیگر بوده،ولی یه جور بازیگر مخصوص..
چیزهایی رو میفهمه که کارگردانان دیگر آن را نمیفهمند..به بازیگر الهام میده.او چیزهای زیادی برای بازیگر دارد،اصلا بازیگر رو مجبور به مبارزه میکند..کازان از معدود کارگردانان خلاق و فهمیده ایست که میداند بازیگرش سعی دارد چه کاری بکند..
لارنس گرابل : تنسی ویلیامز چطور ؟
نمایشنامه هایی که تنسی ویلیامز نوشته است،زیبا و تاثیرگذارند و شاعرانه..او انسان بی نهایت حساس و راستگوییه..آدم خیلی مهمیه،خیلی شجاع..
لارنس گرابل : ظاهرا برای آزمون بازیگری تراموایی بنام هوس به دیدن تنسی ویلیامز رفتی، درسته؟
براندو : چرا،همین طوره...
لارنس گرابل : ظاهرا کلیدهای برق خونه اش رو تو تعمیر کردی؟!
براندو : مستراح شکسته بود.البته شایعاتی وجود دارن که می گن مستراح بوده و شایعاتی دیگه ای هم می گن کلیدهای برق بوده!(می خندد)
یاسیمن غمگین فیلم فوق العاده قوی آلن موفقیتش رو مدیون این سوپرشاهکار کازان است