«کارمن» (خیل)، مادر «اوفلیا» (باکرو)، به تازگی با «ویدال» (لوپس) سروان بی رحم ارتش «ژنرال فرانکو» ازدواج کرده است. خیلی زود «اوفلیای» کوچک، که تازه خانواده اش در یکی از دهکده های دور افتاده ی اسپانیا خانه گرفته، در دنیای تخیلی خود غرق می شود و وارد هزارتویی می شود که «پان» (جونز) موجودی افسانه ای، بر آن حکم می راند… این فیلم ساخته گیلرمو دل تورو کارگردان فیلم های پسر جهنمی و تیغ ۲ است.
«کارمن» (خیل)، مادر «اوفلیا» (باکرو)، به تازگی با «ویدال» (لوپس) سروان بی رحم ارتش «ژنرال فرانکو» ازدواج کرده است. خیلی زود «اوفلیای» کوچک، که تازه خانواده اش در یکی از دهکده های دور افتاده ی اسپانیا خانه گرفته، در دنیای تخیلی خود غرق می شود و وارد هزارتویی می شود که «پان» (جونز) موجودی افسانه ای، بر آن حکم می راند… این فیلم ساخته گیلرمو دل تورو کارگردان فیلم های پسر جهنمی و تیغ ۲ است.
تمام ژانر های مربوط به این اثر:
تمام ژانر های مربوط به این اثر:
دیدگاه کاربران نمایش تمام دیدگاه ها
دیدگاه خود را با سایر کاربران به اشتراک بگذارید.
از تمامی طرفداران این فیلم عذر میخواهم ، اساسی
این فیلم مخصوص کودکان است ، فکر نمیکنم ؛ مخصوص بزرگسالان است ، فکر نمیکنم ؛ برای همگان است ، شاید به شکلی ؛ نه تنها برای من به عنوان یک مخاطب این موضوع روشن نیست بلکه برای خود فیلمساز هم روشن نیست ، به عبارت دیگر فیلمساز نمیداند میخواهد با که سخن گوید یا نمیتواند با کسی که میخواهد سخن گوید ، مثال می آورم برای ما قبل اساسی ترین مشکل فیلم : در سکانسی که افلیا به بهشت یا کاخ فلان رفته آقای درخت پیدایش میشود و دلیل ورودش به این کاخ را بیان میکند ؛ خوب خود فیلمساز به ما نشان داده دلیل ورود اوفلیا به این کاخ را ؛ صبر کنید روانشناسی کودک میگوید برای شکل گیری شخصیت کودک و اطمینان از قدرت درک مطلبی توسط او، بعد از نمایش آن مستقیماً منظورتان را از این تصویر برایش بگویید(توضیح واضحات) ؛ پس با فیلم کودک طرفیم ، بله فیلم کودکی که در آن همه رو جر و واجر میکنند.
و اما اساسی ترین مشکل فیلم : شخصیت پردازی و روابطی که ساخته نشده مخصوصاً شخصیت های اصلی ، شخصیت مادر و رابطه یِ او با دخترش و رابطه اش با سروان که اصلاً مفهوم نیست ، مهمتر از آن شخصیت خود دختر کهواقعاً مجهول و متناقض است کارهایی که ما از آن میبینیم حتی در عالم خیال ؛ مثل شیر میرود در دهن کُپ چربی و سوسکی که زیر چشمش است را ندید میگیرد( بسیار متعهد) ولی نمیدانیم و اصلاً بازیگوشی و عقبه ای از این دختر ندیدیم که چرا نمیتواند از خوردن انگور ابا کند و خودجوش عمل میکند(بسیار بی تفاوت).
منطق هم که گفتن ندارد :اگر چاقوی ۱۰ سانتی رو تو سینه یِ طرف بری و بیای و نمیره ، باید ۶۰ تا گلوله بزنی تا بمیره نه یکی ؛ اصلاً وقتی طرف با ضربه یِ چاقوی اول از پا افتاده چرا نمیکشیش ، اوه یادم رفته بود باید از اتاق تمشیت بیاد بیرون و همه رو خبر کنه و چه و چه و چه تا داستان پیش بره گور بابای منطق. یک بی منطقی اساسی دیگر هم رفتار دختر در ورودش به عالم خیال به نحوی است که انگار از اول پیدایش هستی این دختره این کاره بوده ؛یه ترسی ، یه دادی ، یه جیغی یا حداقل حداقل یک صورت منزجر یا یک راه رفتن متعجب و پاور چینی .
مضمون فیلم هم که همان نافرمانی از ناحق در هر شرایطی است که باعث پیروزمندی جاویدان است، قبلاً گفتم چون مخاطب فیلم کودکانند یا بهتر بگم رادست فیلمساز است یک بار از زبان دکتر ، یکبار هم از زبان زن خدمتکار و در انتها بدلیل اینکه فیلمساز مطمئن شود که همه مضمون فیلم رو فهمیدن و دلیل به بهشت رفتن دختره چیه از زبان آقا درخته به شکلی واضح بیان میشه تا مبادا فیلم شفا نداده تموم بشه.
فیلم متوسطی است که با خوب بودن بسیار فاصله دارد ، بسیار بسیار.
اگه دوستان به من نمی پرید باید بگم که :
.
.
.
وقتی من این فیلمو برا بار اول دیدم ، واقعا خوشم اومد ولی لایق اینا همه اسکار نیست وقتی که دو سال بعد شاهکاری به اسم پلی به ترابیتیا (Bridge to Terabithia) میاد که از لحاظ فیلنامه ، کارگردانی ، بازیگری ، طراحی هنری ، تدوین ، فیلمبرداری و موسیقی متن بهتر از این فیلمه . من مطمئنم کسانی که فیلم که میگم را دیده اند و یا خواهند دید ، به حرف من خواهند رسید .
بدون شک یکی از شاهکارهای تاریخ سینما
فیلمی که تا ابد در ذهنتان خواهد ماند
۱۰
همه چی فوق العاده موسیقی متن فوق العاده در یه کلام محشر شاهکار عالیییییییییییییی
تراژدی-فانتزی به سبک دِل تورو:
رفتم که یه فیلم وقت پر کن ببینم اما با یک شاهکار مواجه شدم.
قصه ی دخترکی یتیم در بحبوحه ی جنگ جهانی دوم و زمان دیکتاتوری ژنرال فرانکو در اسپانیا.
تاروپود این قصه ها جوری در هم فرو رفته بود که به سختی میشد فانتزی دخترک رو از خط داستانی شورشی ها و فرمانده ی دیکتاتور جدا تصور کرد.
وقتی از بیرون به ماجرا نگاه میکند دنیایی فاصله میبینید بین قصه های شبانه یک دختر بچه تا شورش و قیام علیه رژیم فاشیستی یک دیکتاتور، در عمل اما ذره ای شکاف و عدم تطبیق رو ندیدیم؛که خودش هنر نویسنده و توانایی کارگردانی گیرمو دِل تورو رو به رخ میکشه.
فیلم خیلی زود جلوه ی سورئال و فانتزی خودش رو نمایان میکنه و صدالبته که قسمتهای رئال و درام قصه هم قویا پرداخته شده.
جلوه های کامپیوتری و گریم ها عالی و بشدت طبیعی و باورپذیر بود همینطور فیلمبرداری روان و زیبا .
اگه سختگیرانه دقیق بشیم،لوکیشن ها میتونستن بهتر باشن،مخصوصا اردوگاه،که باید کمی بزرگتر و مخوف تر میبود نه یک مزرعه و امارت روستایی.
بازی ها قابل قبول بودن،اون جِن یا غول خدمتکار یا هرچیزی که اسمش هست نظرمُ جلب کرد؛آنتاگونیست هم که سروان باشه خیلی خوب بود.
شخصیت پردازی ها هم عالی بود سروان و دخترک و مادرش همه و همه پس زمینه خوب و منطقی داشتن.
کارگردانی دل تورو که مو لادرزش نمیرفت
دکوپاژ حرف نداشت.موسیقی متن هم از ثانیه اول با روح و روان بازی میکرد.
اما برسیم به جایی که چه کردی با ما ای دِل تورو؟
بنظرم فرق یه فیلم خیلی عالی با یک شاهکار به پایان بندی بستگی داره؛قسمت سوم فیلم یعنی جایی که بعد از اتمام فیلم در ذهن مخاطب حک میشه. حالا هرچقدر گیراتر باشه تاثیرگذاری و ماندگاری بیشتری داره.
*اسپویلر*
نمیدونم آخر هزارتوی دِل تورو رو تراژدی بدونم یا فانتزی؟تلخ بود یا شیرین؟خوب بود یا بد؟ دختر بچه بدست دیکتاتور کشته شد و با خونِ خودش وارد دنیای افسانه ای شد.اما چه دنیایی؟دنیایی که در اون پدرش پادشاه،مادرش ملکه و خودش پرنسس هستن.در واقع اوجِ فانتزی و ماکزیمم خواسته های دختر بچه،زندگی در کنار پدر و مادر بود؛چیزی که منُ به فکر فرو برد اینِ،چند نفر از ما داریم فانتزی اون دختر بچه رو زندگی میکنیم و خودمون هم عین خیالمون نیست؟تازه ناراحت هم هستیم.از موضوع دور شدم،بعله،دِل تورو جوری قصه ها رو در هم تنید که در اخر نفهمیدیم کل فیلم واقعی بود یا توهمی که در ذهن دختر بچه میگذشت...
۸۶از ۱۰۰نمره ی من به این فیلمه.در دیدن این شاهکارِ سرگرم کننده لحظه ای درنگ نکنید....
#یادداشت #پیشنهاد
میخکوب کننده ، زیبا ، ستودنی
فیلمی که تک تکه صحنه هاش شمارو به وجد میاره
از دست ندینش
تو با ما چه کردی دل تو رو .... فوق العاده
چی بود این آخه بچگونه اه..