فیلم داستان یک فرد سرگردان با نام اریک (گای پیرس) را روایت می کند، او در استرالیایی که یک دهه پس از فروپاشی اقتصاد غرب، دچار خشکسالی و بی قانونی شده است همواره از شهری به شهری دیگر به دنبال نشانه هایی از زندگی سفر می کند
فیلم داستان یک فرد سرگردان با نام اریک (گای پیرس) را روایت می کند، او در استرالیایی که یک دهه پس از فروپاشی اقتصاد غرب، دچار خشکسالی و بی قانونی شده است همواره از شهری به شهری دیگر به دنبال نشانه هایی از زندگی سفر می کند
تمام ژانر های مربوط به این اثر:
تمام ژانر های مربوط به این اثر:
دیدگاه کاربران نمایش تمام دیدگاه ها
دیدگاه خود را با سایر کاربران به اشتراک بگذارید.
این فیلم برخلاف نظر خیلی از دوستان فیلم خوب و خوش ساختی بود.
داستان ساده بود,عامه پسند نبود,خشونت بسیار زیاد بود,انتهای بعضی از پلان ها بیخودی بلند بود,دیالوگ اندک بود,فضای فیلم کلافه کننده بود ولی همین عوامل باعث شد فیلم خوبی از آب در بیاد,پارادوکس جالبی بود.
ولگرد به دنبال رهایی از شرارت
وفاداری سگی!!
دیوید مچود کارگردان فیلم قلمرو حیوانات که مورد توجه بسیاری از منتقدین قرار گرفت و توانست امتیاز ۱۰۰/۹۵ را کسب کند، در سال ۲۰۱۳ فیلمی با نام ولگرد ساخت که بازیگرانی چون گای پیرس (بازیگر فیلم هایی چون حافظه و بی قانونی) و رابرت پتینسون (بازیگر فیلم های چون گرگ و میش و جهانشهر) در آن هنرنمایی می کنند.
از همان اول که به تماشای فیلم مشغول شدم فیلمبرداری و صحنه سازی فیلم من را به خود جذب کرد و میچود بسیار هنرمندانه توانسته بود صحنه هایی خاص و منحصر به فرد در فیلمش ایجاد کند و به همین روند آن را ادامه دهد. با موسیقی متن خاصی در فیلم مواجه می شویم که ما را به سمت و سوی آلات موسیقی در قاره آفریقا می برد. شاید گوش دادن به این موسیقی در اوایل زیاد به دل نشیند ولی می توان گفت که با صحنه های فیلم کاملا ارتباط معنایی دارد. آنتونی پارتوس، اهنگساز فیلم، به خوبی در موسیقی فضای فیلم را توصیف می کند؛ فضایی که شاید عام پسند نباشد و هرکسی طاقت تحمل کردن آن را نداشته باشد. در ولگرد با داستانی کاملا ساده روبرو هستیم که شاید هر نوع مخاطبی به راحتی آن را دنبال کند ولی در درون این داستان ساده، داستانی بزرگ تر است؛ محتوایی غنی تر است که فهمیدن چنین محتوایی برای هرکسی مقدور نیست زیرا داستان با وجود سادگی جذابیتی که مخاطب عام دنبالش می گردد مانند صحنه های اکشن یا هیجان انگیز را ندارد و بیننده با داستانی اعصاب خردکن و سرشار از خشونت هایی که شاید برایش بی معنی باشد، مواجه است.
داستان فیلم درباره مردی است به نام اریک که پس از فروپاشی اقتصادی استرالیا، سرگردان خیابان ها با ماشین خود پرسه می زند تا هنگامی که افرادی ماشین او را می دزدند و او تصمیم به پیدا کردن آنها و پس گرفتن ماشین خود می گیرد ... . داستان شباهت بسیاری به داستان فیلم های وسترن دارد که همیشه به دنبال رساندن نکته های اخلاقی هستند. معلوم است که موضوعات مختلف از این قبیل موضوعات هنوز نمرده اند و چیزی در سینما تغییر نکرده و فقط شکل بیان آن فرق کرده است. اولین سوالی که در فیلم برای ما ایجاد می شود این است که چرا برای اریک، ماشینش مهم است و برای چه اینقدر مصمم به پیدا کردن آن است؟ با پیش رفتن فیلم و دیدن صحنه های خشونت آمیز مختلف، سوالات ما بیشتر و بیشتر می شود؛ به عنوان مثال چرا مرد کوتوله که تفنگ می فروخت توسط اریک کشته شد؟ یا چرا ری که به نظر با او رابطه نزدیکی داشت همانند دیگر اشخاص سوزانده و اریک او را خاک نکرد؟ پاسخ تمامی این سوالات در صحنه آخر فیلم است؛ صحنه ای که اریک سگ خود را با احترام خاک می کند. با دیدن این صحنه متوجه می شویم که اریک تمام این راه و اتفاقات را به جان خرید تا دین خود را به سگش ادا کند. چرا؟ همانطور که می دانید سگ نمادی از وفاداری است. تمام داستان فیلم در یک کلمه خلاصه می شود: وفاداری! سگ مهره بزرگی را در فیلم است ولی به دور از چشم بیننده است. دلیل کشته شدن مرد کوتوله به خاطر سنگ پرت کردن به سگ ها بود، نه به خاطر بی پولی اریک! سگ ها وفادارترین موجودات در این کره خاکی هستند و این انسان ها هستند که برای خواسته های نفسانی خود، وفاداری را فراموش کرده اند. این موضوع را ما در صحنه ای که اریک در خانه دکتر مشغول دیدن سگ هایی بود که صاحبانشان آن ها ترک کرده و به دیدار آن ها نیامده بودند، شاهد بودیم. در این فیلم شاهد بی وفایی برادر به برادر نیز هستیم که برادر ری آن را نیمه جان ترک می کند تا به دردسر نیافتد. اریک خواست ذره ای وفاداری به سگش را نشان دهد تا خود را از انسان های دیگر متمایز سازد. بی وفایی انسان در زندگی به اطرفیانش به این علت است که تمام کارهای شرورانه ای که انجام می دهد را فراموش کرده و سعی می کند خود را با اوضاع وفق دهد. به همین علت اریک انسان مرده را می سوزاند و سگ مرده را خاک می کند.
اگه یه فیلم میخواین الکی کش پیدا کنه اعصابتونو داغون کنه اینو دانلود کنین
این فیلمو توی ۲۰ میشد سر و تهش و جمع کرد هیجان فیلم ۰ بود
البته نظر شخصی خودمه به کسی تحمیلش نمیکنم
فیلم خوبی بود خیلی منو یاد فیلم جایی برای پیر مرد ها نیست انداخت . ارزش دیدن داره . موسیقی متن خوبی داره . داستان جالبی راوی شده در اثر کمبود آب استرالیا حکومت از هم میپاچه و مردم به صورت زمان غرب وحشی زندگی میکنن . و داستان مرد که چیزی از دست دادن نداره جز ....
سلام
اقی ملک زاده از شما یه خواهشی دارم لطفا جزو الوین نفرایی نباشید که کامنت بذلرید . چون اگر شما بگید بده همه پشت شما میان می گن بده اگر بگید خوبه میان می گن خوبه نمی دونم چرا ولی بعضی ها قدرت تحلیل شخصی ندارند و .... مرسی از شما
این فیلم برا زمانی خوبه ادم یه کار بدی بکنه بعد دچار عذاب وجدان بشه. بعد بعنوان شکنجه و مجازات بشینه اینو ببینه.
فقط حیف فن سی پی یو که برا این فیلم چرخید
فیلم خیلی خوبیه و برخلاف نظر دوستان که گفتن فیلمنامه درستی نداره باید بگم فیلمنامه قوی و مدرنی داره و روایت داستان با اکثر فیلمهای دیگه که قبلا دیدین متفاوته و به همین خاطر شاید در نگاه اول با اون ارتباط برقرار نکنین.
فیلم داستانی آخرالزمانی و شروع جذابی داره و ممکنه مخاطب رو یاد فیلمی مثل (The Road (۲۰۰۹ بندازه.
بازگشت موفق گای پیرس و بازی چشمگیر رابرت پتینسون از نکات مثبت فیلم هست و موزیک متن هم کارکرد مثبتی در روایت فیلمنامه کم دیالوگ فیلم داشته.
کسانی که فیلمهای خاص ( نه گیشه ای) میپسندن اینو از دست ندن.
مسخره ترین فیلمی که دیدم همین بود