
«رادي» (افلک)، خلافکار خرده پا، پس از آزادي از زندان خود را به جاي هم سلولي فوت شده اش جا مي زند تا بتواند با «اشلي» (ترون) - دوست دختري که او از طريق نامه نگاري پيدا کرده - همراه شود. همه چيز خوب پيش مي رود تا اين که «رادي» با «گابريل» (سينيسي)، برادر «اشلي»، آشنا مي شود که قصد سرقت از کازينويي در ميشيگان را دارد...

اسپانيا، سال ۱۵۱۹، «کورتس»، ماجراجوي افسانه اي اسپانيا، اين بار در جست و جوي ال دورادو، شهر گم شده و معدن طلا، راهي سفر شده است. دو شياد حقه باز اما خوش سر و زبان به نام هاي «توليو» و «ميگل» نيز که در واقع کارگران اصطبل هستند، به طور قاچاقي با «کورتس» هم سفر مي شوند.

«نيک مارشال» (گيبسن) در يک آژانس تبليغاتي کار مي کند و مردي زن ستيز است و همسر سابق و دختر و مستخدمه اش از دست او شاکي اند. شبي، «نيک» با ماشين تصادف مي کند، اما صبح روز بعد در مي يابد توانايي خواندن فکر زنان را پيدا کرده است. «نيک» ابتدا هراسان مي شود، اما کم کم مي فهمد که مي تواند از اين موهبت استفاده کند.

"دیوید آلن گریفن" قاتل خونسردی است که یک قربانی زن انتخاب کرده،او را هفته ها مورد بررسی قرار می دهد تا همه جزئیات زندگی اش را بفهمد.خود را آماده کرده و وارد خانه شده و قربانی اش را شکنجه می کند."جو کمبل" پس از شکست در دستگیری او،از اف بی ای استعفا داده و به شیکاگو می رود.اما وقتی صندوق پستی خود را باز می کند،متوجه نامه ای می شود که قاتل برای او فرستاده و...