
داستان فیلم در مورد دو کودک است که دارای نیروهای خارق العاده هستند و موجوداتی فضایی می باشند. اکنون آنها سعی دارند تا به سفینه خود برگردند و از خطری که گروهی از تبهکاران آنها را تهدید میکند و همچنین از دست ماموران فدرال دولتی که قصد دستگیری آنان را دارند بگریزند و در این بین با راننده تاکسی روبه رو می شوند و با کمک او مسیر طولانی را تا رسیدن به بیابان نوادا که محل سفینه ی انها است طی میکنند ...


این افسانه مربوط به ۲۰۰۰هزار سال پیش است. در آن زمان در کشور نانگ ناگ طبل آسمانی به نام جا میونگ (جا میونگ گو) وجود داشته که هنگام حمله دشمنان خود به خود به صدا در می آمد . البته شاهزاده جا میونگ در به صدا در آمدن آن طبل نقشی نداشته ولی مردم آن طبل رو به جا میونگ دختر شاه نسبت داده بودند.شاهزاده جامیونگ و خواهرش شاهزاده ناک رانگ در یک روز و از یک پدر و دو مادر متولد شدند . پیشگوییهایی در مورد این شاهزاده ها وجود داشت که یکی از اونها باعث نابودی کشور می شود و دیگری برای نجات کشور تلاش می کند .مادر شاهزاده ناک رانگ با استفاده از قدرت خانوادگی اش موفق می شود که دخترش را ،شاهزاده ی نجات دهنده ی کشور معرفی کند ،در این بین شاهزاده جامیونگ که به عنوان ویرانگر کشور بین مردم معروف شده بود با کمک مادرش از مرگ فرار می کند و بین مردم عادی بزرگ می شود و وفتی هویت واقعیش را می فهمد به قصر پادشاهی برمی گردد و به این ترتیب بین درباریان ایجاد تنش و کشکمش قدرت می کند. .شاهزاده جا میونگ و پرنس هودونگ شازده گوگوریو (کشور جومونگ) به هم علاقمند می شوند ولی تقدیر و سرنوشت نمی گذارد که به هم برسند . شاهزاده ناک رانگ هم به شازده هودونگ علاقمند می شود و با دادن طبل جنگی آسمانیشون به اون زمینه نابودی ملتشو فراهم می کند .شاهزاده جا میونگ برای نجات کشورش می جنگد و سرانجام مجبور می شود که با عشقش شاهزاده هودونگ بجنگد…

گروهی شامل بیرحمترین خانواده مافیایی دنیای زیرزمینی جنوب فرانسه را در اختیار دارند.در راس این گروه پدر خوانده "میلو مالاکیان" قرار دارد که بر دنیای خود حکمرانی می کند.پسر و وارث او "آنتون" آرزو دارد بتواند برای خود انتخابی داشته باشد.اما "آنتون" برای خارج شدن باید با سرنوشت خود روبرو شود و...

به دنبال ورود تصادفی یک خلبان آمریکایی بنام «استیو تروور» به جزیره تمیسیرا، «آرس» خدای جنگ موفق به گریختن از زندان می شود. اکنون پرنسس «دایانا» وظیفه دارد که آرس را مجددا دستگیر کند، و همینطور خلبان را به سرزمین خودش بازگرداند. استیو تصمیم می گیرد به دایانا در شکست دادن آرس کمک کند و...