
در سال ۱۹۸۴ زيردريايي اتمي شوروي موسوم به «اکتبر سرخ» به آب انداخته مي شود. فرمانده زيردريايي، «ناخدا مارکو راميوس» (کانري)، پس از کشتن افسر امنيتي زيردريايي، با هم ياري افسران ناراضي، موفق مي شود از ناوگان دريايي شوروي بگريزد. و حالا سؤال اصلي اين است که هدف «راميوس» از اين کار چيست؟

«کاکران» (کاستنر)، خلبان سابق نيروي هوايي براي گذران تعطيلات به مکزيک مي رود. در آن جا «تيبي مندس» (کويين) قدرتمند و خشن، که يک امپراتوري اختصاصي براي خود به راه انداخته، به گرمي از او استقبال مي کند، چون خود را دوست و مديون او مي داند. با اين همه «کاکران»، و همسر «مندس» به يک ديگر دل مي بندند و با هم فرار مي کنند...