ترسناک آیینی

پس از ناپدیدشدن کوتاه مدت فرزند کوچک سارا که کریس نام دارد، او به خانه بازگردانده می‌شود اما رفتار کریس به شکل نگران کننده‌ای تغییر کرده است…

همه چیز از باران و توفان آغاز می‌شود. پدری برای پسرش داستانی اسطوره ای را نقل می‌کند؛ داستانی به غایت غریب که اما خیلی زود باورش می‌کنیم. در چند بخش زندگی شخصیت اصلی را شاهدیم: در اوایل قرن بیستم با یک کودک و مادربزرگ وحشی‌اش که در روستایی به نام تومباد (Tumbbad) در زنجیر نگهداری می‌شود روبرو هستیم، اما این مادربزرگ راز گنج و محل آن را می‌داند. این پسر به هنگام ترک آنجا با مادرش به او قول می‌دهد که هیچ گاه به تومباد بازنگردد، اما در اپیزود بعد او بازگشته و راز گنج را از مادربزرگش می‌پرسد و این آغاز ماجرای پر پیج و خمی است که این مرد را به هزارتوی وحشتناکی می‌کشاند؛ هزار توی حرص و آز.

این فیلم داستان مردی جوان به نام توماس ریچاردسون را روایت می‌کند که به خانه خود بازگشته است و متوجه می‌شود که یکی از نزدیکانش توسط گروهی مرموز ربوده شده است. توماس تصمیم می‌گیرد تا به هر قیمتی که شده او را نجات دهد و به همین منظور به جزیره‎ای عجیب و غریب که این گروه در آن حضور دارند سفر می‌کند. اما همانطور که توماس در تلاش است به این گروه نزدیک شود ، رازهای ترسناکی را کشف می‌کند و این رازها بسیار تاریکتر از تصورات او هستند و…

وارث عجیب و غریب یک اسلحه‌ی گرم باور دارد ارواح کسانی که با آن اسلحه‌ی وینچستر کشته شده‌اند او را می‌آزارند.

داستان در سال ۱۹۸۳ و در طبیعت وحشی شادو مونتاین آمریکا روایت میشود؛ جایی که رِد و مَندی یک زوج خوشبخت در آنجا زندگی می‌کنند. اما وقتی که یک فرقه مذهبی مرموز، مَندی را قربانی می‌کند، رِد به قصد انتقام خون عشق زندگی‌اش به پا میخیزد…

فیلم تشریفات مذهبی داستان چهار دوست را حکایت میکند؛ چهار دوست قدیمی که از زمان دانشگاه با یکدیگر بوده‌اند و حالا تصمیم دارند به جنگل‌ها و ارتفاعات مدار قطب شمال اسکاندیناوی بروند.

سه گردشگر آمریکایی برای پیدا کردن یک معبد باستانی، با دنبال کردن مسیر یک نقشه مرموز سر از جنگل های ژاپن در می آورند. اما زمانی که ارواح جنگل آنها را به دام می‌ اندازند، سفر ماجراجویانه‌شان تبدیل به یک کابوس وحشتناک می شود...

در سال ۱۹۸۰ میلادی، شخصی را استخدام می‌کنند تا فرزندان نوجوانشان را از گروهی قاتل باز پس گیرد ولی خود را در مخمصه گرفتار میابند و...

پا به دنیایی پر از غارها و چاله هایی عظیم به نام Abyss می گذاریم؛ جایی که غارها مکان هایی اکتشاف نشده هستند، کسی از اینکه یک غار و یا چاله چقدر عمیق می باشد با خبر نیست و گفته می شود که در این غارها موجوداتی اسرار آمیز که برای انسان های امروزی ناشناخته اند زندگی می کنند. در طول نسل های گذران، ماجراجویان بسیاری پا به درون غارها گذاشته، سرگذشت های بسیاری شکل گرفته است و افرادی که شجاعت پا گذاشتن به این مکان ها را پیدا می کنند به نام “غار نوردها” شناخته می شوند. در شهر “اوسو” که در حاشیه منطقه Abyss قرار دارد، بچه ای یتیم به نام “ریکو” زندگی می کند که آرزو دارد همانند مادرش که زمانی غارنورد بوده پا به غارها بگذارد و پرده از راز این مکان های مرموز بردارد. روزی از روزها ریکو با پا گذاشتن به غاری با پسری مواجه می شود … پسری که ظاهراً یک ربات است و …