
«چارلی» (آنتون یلکین) نوجوانی است که زندگی خوب و راحتی دارد. اما به تازگی همسایه ای جدید به محله آنها اسباب کشی کرده و قصد دارد در کنار آنها زندگی کند. این همسایه در نگاه اول متمدن و محترم است اما در ادامه چارلی پی می برد که این همسایه جدید آنها که جری «دندریگ» (کالین فارل) نام دارد یک خون آشام است. چارلی با در کنار هم قرار دادن اتفاقاتی که به تازگی رخ داده و طی آن چندین نفر کشته شدند، به این نتیجه می رسد که مسبب اصلی همه این کشتارها همسایه خون آشامش است. بنابراین او از یک خون آشام کُش به نام «پیتر» (دیوید تنانت) دعوت می کند تا کار این همسایه اش را یکسره کند و...


«تاکاشی» یک پسره دبیرستانی و معمولی است. یه روز برای هواخوری از کلاس بیرون می آید و روی بالکن اصلی مدرسه مشغول فکر کردن به گذشته ی خودش می شود. ناگهان متوجه حمله یک زامبی به مدرسه و کشته شدن چندتا از مسئول های مدرسه میشود و می بیند که آنها به زامبی تبدیل شده اند. به کلاس بر می گردد و سعی می کند دو تا از دوستانش را از مدرسه خارج کند. «تاکاشی» به همراه بچه هایی که زنده مانده اند، سعی بر مبارزه با زامبی ها دارند...


دو برادر خون آشام به نام های «استفان» و «دیمن»، که دارای زندگی جاودانه هستند، قرن هاست که میلشان برای نوشیدن خون انسان را مخفی کرده و میان مردم زندگی می کنند. آن ها قبل از اینکه اطرافیان متوجه عدم تغییر سن آن ها شوند، از شهری به شهر دیگر نقل مکان میکنند. اکنون آن دو به شهر ویرجینیا بازگشته اند، همان جایی که به خون آشام تبدیل شدند. استفان پسر شریفی است و خون انسان را به خود ممنوع کرده تا مجبور نباشد کسی را بکشد، اما همواره سعی می کند مراقب اعمال برادر شرورش، دیمن باشد. بعد از آمدن به ویرجینیا، طولی نمی کشد که استفان عاشق یک دختر مدرسه ای بنام «الینا» میشود...