
افسری امریکایی که از زندگی و اعمال خود به غایت گریزان است و برای رهایی از این خستگی ماموریتی برای مقابله با سامورایی ها را قبول میکند تا به آموزش ارتش ژاپن بپردازد . در این میان در نبردی بین ارتش ژاپن و سامورایی ها، کاپتان اتان الگرن به اسارت جنگجویان بومی ژابن در می آید و در این بین با فرهنگ و طرز فکر آنها آشنا شده و …


در گذشته های دور، یک سامورایی ژاپنی (به اسم جک) علیه جادوگری شروع به مبارزه می کند. اما قبل از اینکه بتواند جادوگر را نابود کند، توسط جادوگر به هزاران سال بعد فرستاده می شود. حالا جک، خودش را در دنیایی می بیند که تحت تسلط کامل جادوگر می باشد. جک خودش را با محیط وفق میدهد و شروع به اصلاح بدیها می کند. در عین حال سعی می کند راهی به گذشته پیدا کند تا جادوگر را بطور کامل از بین ببرد...

در دوران خشونتآمیزی که با عنوان باکوماتسو شناخته میشد، یک قاتل ایشین که فقط با نام هیتوکیری باتوسای[۱] شناخته میشد، مهارت و خشونتش به مانند افسانهای در عصر بازگرداندی شده بود که او نیز نقش بسزایی در پیروزی انقلابیون داشت. با نزدیک شدن به اتمام زمان جنگ، بدون اینکه هیچ رد پایی از خود به جای بگذارد ناپدید شد، و یازده سال بعد فقط به عنوان یک شمشیرزن سرگردان با نام «هیمورا کنشین» به پا خاست. او به مکانهای مختلفی مهاجرت میکند تا به منظور جبران و کفارهای برای کشتار و گناهانی که در گذشته مرتکب شده باشد و بتواند از مردم عادی محافظت کند...