
شخصیت اصلی داستان، پزشک خوشگذرانی به اسم توماس (با بازی دانیل دی لوییس) است. توماس علاقه زیادی به جنس مخالف دارد و می توان او را به نوعی هوسباز دانست. شخصیت دیگری که با او آشنا می شویم معشوقه توماس نقاشی به نام سابینا است(با بازی لنا اولین) که به نوعی روشنفکر هم هست. توماس به طور تصادفی در شهری کوچک با ترزا (ژولیت بینوش) آشنا می شود و بعد از مدتی زندگی با هم، ازدواج می کنند. باقی داستان به بازگویی زندگی این زوج می پردازد که مجبورند پس از اشغال چک اسلواکی به سوییس پناه ببرند و بعد از مدتی هم بخاطر ناهمگونی های فرهنگی، به کشور اشغال شده شان باز گردند. شخصیت کمرنگ تری هم در فیلم هست: استاد دانشگاهی که عاشق سابینا ست.

«فانی» (آلوین) و «الکساندر» (گوو) زندگی خوش و آرامی را با مادر و پدرشان، «اسکار» (ادوال) و «امیلی اکدال» (فرولینگ)، که در کار تیاتر هستند، می گذرانند. با مرگ پدر در اثر سکته ی قلبی و بعدتر ازدواج «امیلی» با یک کشیش خشک و مقرراتی به نام «اسقف ورگروس» (مالمسیو)، بچه ها آزادی و نشاط شان را از دست می دهند.