ماریان سی سال پس از جدایی از جوهان تصمیم می گیرد با همسر سابق خود در خانه ای تابستانی دیدار کند.اما او وارد یک بحران خانوادگی بین پسر جوهان و نوه اش می شود که …
ماریان سی سال پس از جدایی از جوهان تصمیم می گیرد با همسر سابق خود در خانه ای تابستانی دیدار کند.اما او وارد یک بحران خانوادگی بین پسر جوهان و نوه اش می شود که …
فیلم فضای عجیب و غریبی دارد و انگار وحشتی در تمام سکانس های فیلم خوابیده است و این وحشت همتماشاگران را اذیت می کند و هم شخصیت های فیلم را. وحشتی که از دل درام یا کشمکش میان شخصیت ها بیرون می اید و آزارشان می دهد.وحشتی که از تنهایی وجود دارد، وحشتی که از بخشیده نشدن وجود دارد، وحشتی که از تصمیم گرفتن وجود دارد و از همه مهمتر وحشتی که از مرگ وجود دارد.
برگمان فوق العاده موفق می شود هر پنج شخصیت فیلم خود را بسازد و از همه مهمتر می تواند نسبتی بسیار پیچیده و دردناک بینشان ایجاد کند که ما هم آن را حس می کنیم و شاید باز از همه ی این ها مهمتر این باشد که شخصیت پنجم غایب است اما از همه کلیدی تر است و او آنا است. برگمان نسبتی اینگونه با آنا برقرار می کند،آنا/عشق. آنا/زندگی. آنا/امید. آنا/مرگ.
مرموز ترین و کلیدی ترین شخصیت تمام آثار برگمان آنا است.
فیلم لحظه به لحظه ما را با میزانسن های استثنایی برگمان و همچنین دیالوگ های بسیار دقیق، به شخصیت هایش نزدیک می کند و درون آنها را به ما نشان می دهد و در نهایت همه ی آنها را از درون فرو می پاشد و ظاهر محکمشان را زیر سوال می برد و شاید محکمترین شخصیت، تنها آنا است که همه نسبتی با او دارند و همچنین خودشان را با او تعریف می کنند حتی کارین از بعد دیدن نامه مادرش جرأت تصمیم گیری پیدا می کند.
یکی از به یاد ماندنی ترین سکانس های فیلم در فصل سوم اتفاق می افتد زمانی که هنریک و کارین خوابیده اند. کل سکانس هنرمندانه کارگردانی شده است یعنی حرکت های تالی دوربین فوق العاده با دیالوگ ها معنی دار می شود و رابطه ی عمیق یا بهتر بگویم وابستگی عمیق هنریک به درخترش را نشان می دهد و همچنین در حرکت های تالی دوربین این نسبت کمی تحمیلانه از طرف پدر دیده می شود. اصلاً خود این حرکات دقیق دوربین، خودش هم فرمه هم محتوا. و از همه مهمتر نسبتی که میان این دو و آنا، برگمان در تصویر ایجاد می کند خیره کننده است. تمام کلوزاپ ها دقیق و حساب شده است. اصلاً کارگردانی در تاریخ سینما نیست که استاد گرفتن کلوزاپ، به اندازه ی برگمان باشد چنانکه استاد گرفتن لانگ شات، فورد است.
فیلمی تأمل برنگیز و استثنایی۱۰از۱۰
35
hamrezaj1995
۱۰ سال پیش
هیچ فیلمی از هیچ فیلمساز بزرگی را نمیشناسم که چکیده کامل او و آثارش باشد. هیچ فیلمسازی را نمیشناسم که آخرین اثرش یک شاهکار کامل باشد. شگفت انگیز، محکم، پر حرارت و چنین تلخ و متین. چنین وصیت نامه هنری با شکوه و ساده ای از هیچ هنرمندی نمیشناسم جز سارا باند اینگمار برگمان (فراستی)
13
mohasanak
۱۰ سال پیش
بسیار پر محتوا و عالی.استاد برگمان با این اثر به شدت هنری و جذاب(شما با تماشای این اثر به واقع هنری لحظه ای احساس خستگی نمی کنید که این با توجه یه موضوعش شگفت انگیز است)نشان داد میتوان آخرین اثر یک فیلمساز(بر خلاف خیلی از بزرگان سینما که فیلمهای آخرشان افت میکند)نه تنها بد نباشد بلکه شاهکار نیز باشد. استاد برگمان برخلاف دیگر فیلمسازان روشنفکری که از قواعد اصلی و کلی سینما چیزی نمی دانند وسینما را با ادبیات شعر نقاشی کلاس فلسفه و...اشتباه گرفتند به شعوره مخاطبان و هوادارانش(چه مخاطبان عام و چه خاص)احترام میگذارد.و به معنای واقعی فیلم میسازد چون سینما را میشناسد ادا در نمی آورد البته نیازی هم ندارد. ارزش فیلم و سینما در این است که از پس سرگرمی هنر بیافریند آن هم به شکل درستش و استاد برگمان هنرمند واقعی و استاد بلامنازعه سینما است.
12
saeedmolavi95
۱۱ سال پیش
استاد برگمان از بهترین ها در معنا گراییه
9
ebiii37
۱۰ سال پیش
دلواپسم. من برای دلواپسی ام خیلی کوچکم
8
amirmohamadi_cr7
۱۰ سال پیش
فیلم عشقه هانکه تحت تاثیر همین فیلم برگمان قرار گرفته به نظرم من هانکه در مقابل برگمان درست مثل یک جاده دوطرفه میمونه!!!
8
faramarz
۱۱ سال پیش
برگمان کارگردانی که هرگز هنرش تمومی نداشت و تا آخر عمر فقط شاهکار ساخت
برگمان در سینمای معنا گرا در قله ایستاده
دیدگاه کاربران نمایش تمام دیدگاه ها
دیدگاه خود را با سایر کاربران به اشتراک بگذارید.
برگمان کبیر و دوست داشتی واما تلخ و پر مسئله
نقد شاهکار برگمان( ساراباند )
فیلم فضای عجیب و غریبی دارد و انگار وحشتی در تمام سکانس های فیلم خوابیده است و این وحشت همتماشاگران را اذیت می کند و هم شخصیت های فیلم را. وحشتی که از دل درام یا کشمکش میان شخصیت ها بیرون می اید و آزارشان می دهد.وحشتی که از تنهایی وجود دارد، وحشتی که از بخشیده نشدن وجود دارد، وحشتی که از تصمیم گرفتن وجود دارد و از همه مهمتر وحشتی که از مرگ وجود دارد.
برگمان فوق العاده موفق می شود هر پنج شخصیت فیلم خود را بسازد و از همه مهمتر می تواند نسبتی بسیار پیچیده و دردناک بینشان ایجاد کند که ما هم آن را حس می کنیم و شاید باز از همه ی این ها مهمتر این باشد که شخصیت پنجم غایب است اما از همه کلیدی تر است و او آنا است. برگمان نسبتی اینگونه با آنا برقرار می کند،آنا/عشق. آنا/زندگی. آنا/امید. آنا/مرگ.
مرموز ترین و کلیدی ترین شخصیت تمام آثار برگمان آنا است.
فیلم لحظه به لحظه ما را با میزانسن های استثنایی برگمان و همچنین دیالوگ های بسیار دقیق، به شخصیت هایش نزدیک می کند و درون آنها را به ما نشان می دهد و در نهایت همه ی آنها را از درون فرو می پاشد و ظاهر محکمشان را زیر سوال می برد و شاید محکمترین شخصیت، تنها آنا است که همه نسبتی با او دارند و همچنین خودشان را با او تعریف می کنند حتی کارین از بعد دیدن نامه مادرش جرأت تصمیم گیری پیدا می کند.
یکی از به یاد ماندنی ترین سکانس های فیلم در فصل سوم اتفاق می افتد زمانی که هنریک و کارین خوابیده اند. کل سکانس هنرمندانه کارگردانی شده است یعنی حرکت های تالی دوربین فوق العاده با دیالوگ ها معنی دار می شود و رابطه ی عمیق یا بهتر بگویم وابستگی عمیق هنریک به درخترش را نشان می دهد و همچنین در حرکت های تالی دوربین این نسبت کمی تحمیلانه از طرف پدر دیده می شود. اصلاً خود این حرکات دقیق دوربین، خودش هم فرمه هم محتوا. و از همه مهمتر نسبتی که میان این دو و آنا، برگمان در تصویر ایجاد می کند خیره کننده است. تمام کلوزاپ ها دقیق و حساب شده است. اصلاً کارگردانی در تاریخ سینما نیست که استاد گرفتن کلوزاپ، به اندازه ی برگمان باشد چنانکه استاد گرفتن لانگ شات، فورد است.
فیلمی تأمل برنگیز و استثنایی۱۰از۱۰
هیچ فیلمی از هیچ فیلمساز بزرگی را نمیشناسم که چکیده کامل او و آثارش باشد. هیچ فیلمسازی را نمیشناسم که آخرین اثرش یک شاهکار کامل باشد. شگفت انگیز، محکم، پر حرارت و چنین تلخ و متین. چنین وصیت نامه هنری با شکوه و ساده ای از هیچ هنرمندی نمیشناسم جز سارا باند اینگمار برگمان
(فراستی)
بسیار پر محتوا و عالی.استاد برگمان با این اثر به شدت هنری و جذاب(شما با تماشای این اثر به واقع هنری لحظه ای احساس خستگی نمی کنید که این با توجه یه موضوعش شگفت انگیز است)نشان داد میتوان آخرین اثر یک فیلمساز(بر خلاف خیلی از بزرگان سینما که فیلمهای آخرشان افت میکند)نه تنها بد نباشد بلکه شاهکار نیز باشد.
استاد برگمان برخلاف دیگر فیلمسازان روشنفکری که از قواعد اصلی و کلی سینما چیزی نمی دانند وسینما را با ادبیات شعر نقاشی کلاس فلسفه و...اشتباه گرفتند به شعوره مخاطبان و هوادارانش(چه مخاطبان عام و چه خاص)احترام میگذارد.و به معنای واقعی فیلم میسازد چون سینما را میشناسد ادا در نمی آورد البته نیازی هم ندارد.
ارزش فیلم و سینما در این است که از پس سرگرمی هنر بیافریند آن هم به شکل درستش و استاد برگمان هنرمند واقعی و استاد بلامنازعه سینما است.
استاد برگمان از بهترین ها در معنا گراییه
دلواپسم. من برای دلواپسی ام خیلی کوچکم
فیلم عشقه هانکه تحت تاثیر همین فیلم برگمان قرار گرفته به نظرم من هانکه در مقابل برگمان درست مثل یک جاده دوطرفه میمونه!!!
برگمان کارگردانی که هرگز هنرش تمومی نداشت و تا آخر عمر فقط شاهکار ساخت
برگمان در سینمای معنا گرا در قله ایستاده
سینما به وجود برگمان افتخار می کند