پاریس، اواخر قرن نوزدهم. "لوئیس" همسر یک ژنرال، گوشواره هایی که همسرش در مراسم ازدواج به او هدیه داده را می فروشد تا قرض خود را بپردازد. ژنرال بطور مخفیانه گوشواره ها را می خرد و آن را به معشوقه خود "لولا" می دهد. "بارون دوناتی" دیپلماتی ایتالیایی آنها را خریده و در بازگشت به پاریس با "لوئیس" آشنا می شود و...
پاریس، اواخر قرن نوزدهم. "لوئیس" همسر یک ژنرال، گوشواره هایی که همسرش در مراسم ازدواج به او هدیه داده را می فروشد تا قرض خود را بپردازد. ژنرال بطور مخفیانه گوشواره ها را می خرد و آن را به معشوقه خود "لولا" می دهد. "بارون دوناتی" دیپلماتی ایتالیایی آنها را خریده و در بازگشت به پاریس با "لوئیس" آشنا می شود و...
دیدگاه کاربران
دیدگاه خود را با سایر کاربران به اشتراک بگذارید.
گوشواره های مادام دی ...
به همراه نامه ای به زن ناشناس از معروف ترین و بهترین آثار مکس اوفولس به حساب میاد.خیلی از فیلمسازان معروف موج نو از اوفولس به عنوان پدربزرگ معنوی سینمای فرانسه یاد می کنن و خودشون رو وامدار اون می دونن.
این تصادف (پیش آمدها) غیر عادی به نظر می رسد....چون که خیلی طبیعی است!!!!!!!
به نظر بنده ماکس اُفولس(در کنار برگمان)تنها کارگردانی است که با دنیای عاطفی زنان آشنایی کاملی دارد و عشق را بخوبی درک کرده است.(یادداشتی کوتاه از داستان فیلم)
گوشواره های مادام دو را میتوان یکی از شاهکار های سینمای عاشقانه نام برد.در ابتدا اُفولس با دوربین زیبایش نمایی از جواهرات مادام دو را نشان میدهد او به تمام آنها وابسته است جز گوشواره هایش که آن ها را بی ارزش تر از پالتو های خزی که بسیار از آنها دارد میداند.پس از چند اتفاق گوشواره ها به دست دوناتی میرسد.او محو زیبایی مادام دو میشود.مادام دو شخصیتی است که با مرد ها گرم میگیرد و آنها را در بازی خود اسیر میکند اما عاشق آنها نمیشود.او ابتدا قصد دارد با دوناتی هم چنین بازی میکند اما عشقی که بین آن دو بوجود می آید هر دوی آنان را شکست میدهد.
حال گوشواره های مادام دو به او بازگردانده میشوند.گوشواره هایی که زمانی بی ارزش ترین دارایی مادام دو بوده اند حالا باارزش ترین دارایی او می شود زیرا عشق است که در کریستال های گوشواره خانه کرده است به عبارتی میتوان گفت فیلم اشاره‌‌ای غیر مستقیم و استعاری به کریستاله شدن عشق دارد.او تمام دارایی اش را میدهد تا بتواند گوشواره ها را داشته باشد در حالی که میداند دیگر نمیتواند آنها را به گوش خود آویزان کند.
پایان فیلم مانند بسیاری از کار های افولس تلخ است.تلخی که شاید نتیجه عشقی پاک و زیبا باشد.او گوشواره هایش را به کلیسا تقدیم میکند تا شاید این گوشواره ها تا ابد به عنوان سنبل عشق باقی بماند.
جمله ژنرال را بیاد آورید او میگوید ناپلئون دو بار اشتباه کرد٬ یک‌بار در واترلو و بار دیگر زمانی که گفت بهترین راه فراموش کردن عشق فرار کردن است. “زمانی که او به دوناتی میگوید دوستش ندارد اما تسلیم بوسه ی او میشود میتوان گفت مادام دو از عشق شکست خورده است و به راستی میتوان گفت عشق همیشه پیروز است.
روا بود اسم فیلم میشد "هدیه ی ژنرال" " ژنرال هدیه میدهد" "هدیه ای که ژنرال میداد" "ژنرالی که هدیه میداد" یا به شکل مختصر "گوشواره"
در هر صورت چیزی بود که تحت نام ژنرال یک حس واحد ایجاد میکرد