تاجری که در آتش سوزی آزمایشگاه دچار سوختگی از ناحیه صورت شده،از طرف یک روانپزشک درمان شده و نقابی خارق العاده از او دریافت می کند.پس از مدت کمی او همسر خود را فریب داده و موفق می شود.اما همسر ادعا می کند در تمام این مدت از هویت واقعی او با خبر بوده است...
تاجری که در آتش سوزی آزمایشگاه دچار سوختگی از ناحیه صورت شده،از طرف یک روانپزشک درمان شده و نقابی خارق العاده از او دریافت می کند.پس از مدت کمی او همسر خود را فریب داده و موفق می شود.اما همسر ادعا می کند در تمام این مدت از هویت واقعی او با خبر بوده است...
دیدگاه کاربران
دیدگاه خود را با سایر کاربران به اشتراک بگذارید.
درود بر شرف هیرشی تاشیگاهارا به خاطر ارائه چنین شاهکاری
تنها در شرح این فیلم به وازه پر معنا و عمیق هیچ بسنده می کنم.
مشکلات شخصی مردم به ما چه :|
((پس از مدت کمی او همسر خود را فریب داده و موفق می شود.)) تابلوعه با گوگل ترنسلیت ترجمه شده
وقتی نگا امتیاز فیلمی میکنم که بالاس، فوری خودجوش میرم سراغ کشور سازندش
یه جورایی فک کنم بشه گفت فیلم خوب دو سال قبل Goodnight Mommy ۲۰۱۴ رو از این فیلم الهام گرفتن
تاجر تو آزمایشگاه دچار سوختگی شده، خب این قبول، آخه به روانپزشک چه ربطی داره خداییش؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
کارگردان: هیروشی تشیگاهارا
اوکویاما (با بازی تاتسویا ناکادایی) در یک آتش سوزی در محل کار خود دچار سوختگی بسیار شدیدی از ناحیه صورت شده طوری که چهره اش بقیه را به ترس می اندازد. یک روانپزشک ماسکی برای او تهیه می کند که بسیار طبیعی به نظر می رسد و هرچند چهره اش نسبت به قبل از سوختگی تغییر کرده و دیگر کسی او را نمی شناسد. اوکویاما و همسر او که شیفته نقاب است اصلا زندگی در دنیا بدون چنین نقاب هایی را نمی خواهند. در انتهای فیلم خواهیم دید که اکثر مردم جامعه از جنس او هستند. یعنی مردمانی که هر روز نقاب به صورت می زنند و چهره دیگری از خود نشان می دهند. دکتر او اعتقاد دارد که چنین ماسکی قطعا شخصیت او را نیز عوض خواهد کرد، اما وی اعتقاد دارد که ماسک تنها مانند لباسی بیش نیست و بعد از عمل، شخصیت او تغییر نخواهد کرد. اما خواهیم دید حق با دکتر اوست و وی پس از عمل تغییر می کند و این نقاب است که فرمان او را بدست می گیرد. دکتر به او می گوید که او نباید احساس بدی داشته باشد چرا که همه مردم از جنس او هستند. جایی در یک مشروب فروشی دکتر به او می گوید مشروب نیر خود مانند یک نقاب است.مردم به آن پناه می برند تا چیزی را که هستند فراموش کنند.و البته که همینگونه نیز هست. دوست های اوکویاما دیگر او را نمی شناسند، زیرا آن ها به نقاب جدید آشنایی ندارند؛ اما تنها کسی که او را می شناسد دختری دیوانه است که همین دیوانگی عامل شناخت اوست، زیرا اگر عاقل باشی باید از جنس مردم عادی باشی. در این بین داستان دختری دیگر را نیز بیان میشود که قسمتی از صورتش سوخته است. او تنها عضو این جامعه است که نقاب به صورت ندارد. پسرها از او می ترسند و فرار می کنند. تنها افرادی که حرف هایش را می شنوند دیوانگانی هستند که در یک بیمارستان روانی حضور دارند و هیچ کس طالب عشق او نیست حتی برادرش.
منبع نوشته ایران کریتیک