سالها پس از اینکه یک بیماری بیشتر انسانها را از بین برده و تعدادی از آنها را تبدیل به هیولا کرده،تنها بازمانده نیویورک تلاش می کند برای این بیماری یک درمان بدست بیاورد...
سالها پس از اینکه یک بیماری بیشتر انسانها را از بین برده و تعدادی از آنها را تبدیل به هیولا کرده،تنها بازمانده نیویورک تلاش می کند برای این بیماری یک درمان بدست بیاورد...
تمام ژانر های مربوط به این اثر:
تمام ژانر های مربوط به این اثر:
دیدگاه کاربران نمایش تمام دیدگاه ها
دیدگاه خود را با سایر کاربران به اشتراک بگذارید.
اگه تو فیلم دقت کنین تو صحنه ای که میری دنبال اهو تو شهر اون بالا نشان فیلم batman v superman میبینین یعنی از اون سال میخاستن بسازنش
خطر اسپویل
کمپانی سازنده برای فیلم دو پایان در نظر گرفته که هر دو پایان در بسیاری از سینماها به نمایش گذشته شد
در پایان اول که عامه پسندتر است رابرت با نارنجکی به دل خون اشام ها میزند و همه ی انها را نابود میکند
اما در پایان دوم که منتقد پسند تر است رابرت معشوقه ی سرکرده ی خون اشام ها را می رباید اما در کمال تعجب متوجه میشود که خون اشام ها هم بویی از عشق و علاقه برده اند و سرانجام خون اشام را ازاد میکند و خود با دوستانش بسوی امید حرکت میکنند
فیلم در تلاش است نشان دهد در جهانی که انسان سعی دارد خود را نابود کند حتی با نابودی انسان همچنان خدا روی زمین است و زنده کننده ی عشق در جهان است.
مرسی از توجه اتون
آقا کامنتارو نخونید همشون اسپویل هستن :|
این فیلمی بود که منو کشوند سمت فیلمای هالیوود :ِ))))))))))))))
لازمه که دو مورد ایرادی رو که دیدم بنویسم
یکم اسپویل داره !
۱. اول اینکه بعد از سه سال که ۹۹ درصد مردم مردن اصولا باید آب و برق قطع بشه ! اما جالبه که اینجوری نشده :/ چطوری بعد از این مدت آسفالت به اون شکل در میاد؟ اما لوله ها خراب نمیشن؟ یا با وجود اینکه کنترلی روشون نیست باز هم کار میکنن -_- اگر بگیم که از باتری هم استفاده میکرده مطمئنا نباید باتری رو واسه ی دیدن شرک یا موزیک مصرف کنه :|
۲. هیجان زیادی نداشت و فقط اون سکانس بعد از مردن سگش مقداری هیجان انگیز بود!! معمولا فیلم های با محتوای آخر الزمان که چنین موجوداتی دارن باید بسیار روی هیجان و دلهره کار کنن یکی دو مورد سکانس دیگه ای هم بود اما به نظر من قابل قبول نبودن، داستنش هم یه جوورایی میشه گفت کلیشه ای بود اما خب با یه سری تغییرات نسبت به چنین فیلمایی و بازی قابل قبول ویل اسمیت میشه گفت فیلم رو جمع کردن
خلاصه که اگه دنبال هیجان هستید زیاد این فیلم رضایت منو جلب نکرد
ته این فیلم من گریه کردم اونجایی که نارنجک دستش میگیره
سومین اقتباس سینمایی از رومان من فسانه هستم محصول ۱۹۵۴ به قلم Richard matheson . شاهکاری بی نظیر در قالب پسااخرالزمانی . بازی عالی ویل اسمیت و کارگردانی فوق العاده ی فرانسیس لاورنس در کنار تعلیق نفسگیر در مجموع اثری خوش ساخت با وفاداری کامل به اجدادش
The last man on Earth
Omega Man
قشنگترین سکانسش اون قسمتی بود که یه دختر که زامبی شده بودو تو تله گیر انداخت بعد دوس پسر دختر زامبیه غیرتی شد اومد حمله کنه به ویل اسمیت اما آفتاب سوزوندش