«آلوین ری استریت» (فارنزوورت)، پیرمرد هفتاد و سه ساله ای اهل لورنز ایالت آیوا، وقتی می فهمد برادرش (استنتن) در بستر مرگ است، می خواهد برای آخرین بار او را ببیند. اما چشم هایش ضعیف تر از آن است که بتواند رانندگی کند. سرانجام «آلوین» با یک جور ماشین چمن زنی سفر خود را آغاز می کند.
«آلوین ری استریت» (فارنزوورت)، پیرمرد هفتاد و سه ساله ای اهل لورنز ایالت آیوا، وقتی می فهمد برادرش (استنتن) در بستر مرگ است، می خواهد برای آخرین بار او را ببیند. اما چشم هایش ضعیف تر از آن است که بتواند رانندگی کند. سرانجام «آلوین» با یک جور ماشین چمن زنی سفر خود را آغاز می کند.
تمام ژانر های مربوط به این اثر:
تمام ژانر های مربوط به این اثر:
دیدگاه کاربران نمایش تمام دیدگاه ها
دیدگاه خود را با سایر کاربران به اشتراک بگذارید.
یه فیلم فوق العاده عاطفی و احساسی....یک درام ب تمام معنای خاص! بیانگر معنویت و همدلی حتی در امریکایی که شاید در ذهن خیلیامون یک کشور خشک و بی احساس و ترسناک جلوه داده شده.
امتیاز ۱۰ بحق شایسته این اثر بسیار دلنشین،ساده و پر روح هست. بشدت توصیه میشود دیدن این اثر..... .
کلمه اگه بالای شگفت انگیز باشه این فیلم اونه. احساسی یعنی این نه تایتانیک.
تفوّقِ عمل و کنش بر ذهن و معادلات صوریِ عقل.....هیچ گاه در عرصه ی سینما این چنین زیبا و ساده ذهنِ استدلالی و تهی از ماده به نقد کشیده نشده بود.در این فیلم ِشگفت انگیز لینچ چیزی را به تصویر می کشد که از هر گونه احساساتی گرایی های بچگانه خالی است.زیرا دقیقا فیلم در لحظه ای که این دو برادر به یکدیگر می رسند به پایان می رسد.مسافرت در این فیلم مفهومی کلیدی است که در آن سختی و درد و انتظارِ ناشی از یک هدف به دقت به تصویر کشیده شده است. نمی توان در خانه نشست و حقیقت را در ذهنِ متوهم خویش به دست آورد.برای دستیابی به برخی فضایل نیازی مبرم به تجربه ی عملی و زمان وجود دارد. خود را به آزمون گذاردن و تجربه کردن آموزگار برتری است بر کلماتِ بی مکان و بی زمان.آقای استریت برای اینکه کینه را از ذهن خود بزداید باید درد و رنجِ سفر را متحمل گردد.او نمی تواند با خزعبلات روانشاسی گونه خود را فضیلت مند سازد و به آرامش برساند. روانشناسی که امروزه نیز بازارِ گرمی در میان مردمانِ ناامیدِ ما دارد_روانشاسی زردی که حقیقت و آرامش را می فروشند و جستجوی آنرا به ذهن و جهانِ خودِ فرد انتقال داده اند.آنان که زوزه می کشند حقیقت و آرامش را در ذهنِ خود بجویید.که در واقع ادامه ی سیاستِ حذفِ افراد از ساحت های عمومی و اجتماعی است و به زبانی دقیق تر می توان اندیشه ی نهفته پشت آنرا اینگونه خلاصه کرد: به لانه ی های خود بخزید. به درون ذهنِ خود فرو روید. این سیاست تمامی مسئولیت های اجتماعی یک دولت را بر گرده ی نحیف مردم می گذارد..آری آنچه لینچ در اینجا می آموزد این است: برای دستیابی به اهداف و متحقق ساختنِ آرزوها نمی توان در خانه نشست .باید جنگید. باید درد کشید. نیکی را باید در طی زمان به دست آورد. ....هرگز نمی توان با خواندن سطوری بر یک صفحه کاغذ ادعای دانایی کرد. دانایی از دل زمان و زندگی و تلاشی که برای به دست آوردنش صرف می شود به دست خواهد آمد. دانایی را باید زیست. و هیچ زیستی بدون تاوان و همچنین بدونِ دستاورد نخواهد بود..
بودلر این چنین زیبا مفهومِ کنش مندی را در کتاب ملال پاریس به شعر می کشد:
تنها کسی با دیگری برابر است که آنرا اثبات کند، و تنها کسی سزاوارِ آزادی است که بداند چگونه به چنگش آورد.
جزو ده فیلم برتر زندگیم فوق العادست این فیلم.
زیاد گول کامنت های این صفحه رو نخورین ، لینچ است دیگر و طرفداران چشم بسته زیاد دارد و اما فیلم ، کارگردانی درست و صحیحی دارد ولی ماست ، ماست است دیگر هرچه سفیدتر ، تازه تر و پرچربتر باشد سرشیر که نمیشود.
با این فیلم میشه عاشق شد! میشه زندگی کرد! بهترین فیلم لینچ از نظر من اینه...چون که ارباب کابوس ها اینجا ثابت میکنه که اراده کنه میتونه فیلمی سرشار از زندگی بسازه که دهان همگان به حیرت باز بمونه... ۱۱ از ۱۰!
متعارف ترین فیلم لینچ با روایت خطی و سر راست همچنین بسیار خوش ساخت
روایتی سراسر احساس....