آکاری و تاکاکی دو دوست بسیار صمیمی هستند که بعد از نقل مکان کردن خانواده آکاری از هم جدا میشوند ، با اینکه آنها از هم جدا هستند ولی از طریق نامه با همدیگر ارتباط دارند ، در این بین تاکاکی هم در میابد که هر روز و هر روز از بهترین دوستش دور تر و دورتر میشود و این باعث میشود که آکاری را برای آخرین بار ملاقات کند. بعد از ملاقات او با آکاری, عشقش به آکاری بیشتر میشود ولی روزها همینطور میگذرد و هم فاصله بین این دو بیشتر و بیشتر میشود و هر کدام در مسیری از زندگی قرار میگیریند ولی در این بین هر دو مصمم به این هستند تا باز هم به هم برسند و ...
آکاری و تاکاکی دو دوست بسیار صمیمی هستند که بعد از نقل مکان کردن خانواده آکاری از هم جدا میشوند ، با اینکه آنها از هم جدا هستند ولی از طریق نامه با همدیگر ارتباط دارند ، در این بین تاکاکی هم در میابد که هر روز و هر روز از بهترین دوستش دور تر و دورتر میشود و این باعث میشود که آکاری را برای آخرین بار ملاقات کند. بعد از ملاقات او با آکاری, عشقش به آکاری بیشتر میشود ولی روزها همینطور میگذرد و هم فاصله بین این دو بیشتر و بیشتر میشود و هر کدام در مسیری از زندگی قرار میگیریند ولی در این بین هر دو مصمم به این هستند تا باز هم به هم برسند و ...
تمام ژانر های مربوط به این اثر:
تمام ژانر های مربوط به این اثر:
دیدگاه کاربران نمایش تمام دیدگاه ها
دیدگاه خود را با سایر کاربران به اشتراک بگذارید.
شاهکار، شاهکار، شاهکار.
هنر مینیمالیستی Makoto Shinkai این انیمه رو به یکی از شاهکارهای هنر تبدیل کرده و به نظرم بهترین فیلم Makoto Shinkai هم همین فیلمشه.
تا یادم نرفته اینو بگم که هیچ فیلمی مثل این فیلم به اون عمق روحم مثل این فیلم نفوذ نکرده بود. (بله هیچ فیلمی)
داستان اصلا پیچیده نیست، اونقدر ساده که همه بتونن ببیننش ولی مینیمالیست بودن فیلم باعث شده خیلی ها اون رو از روی ساده گیش نگاه کنن.
تقریبا اکثر داستان های رمانتیک یه اتفاقهای خوبی داخل خودشون دارن که وقتی بهشون فکر میکنیم میفهمیم در دنیای واقعی احتمال وقوع ندارن و این همون چیزیه که این شاهکار رو متفاوت میکنه.
آره، توی این فیلم هیچ چیزی به نام خوش شانسی یا هپی اندینگ مثل انیمیشن های دیسنی وجود نداره، ولی نگران نباشید این انیمه با واقعیت های مینیمالیستیش مختون رو میترکونه.
در اصلا این فیلم از سه تا اپیزود تشکیل شده، که در باطنشون با هم ربط دارن ولی هر کدوم می تونن به طور متفاوت دیده بشن.
در آخر این فیلم هم makoto shinkai از یه آهنگ سانتی مانتال ژاپنی به طول تقریبا ۴:۳۰ دقیقه یه شاهکار ارائه میده که توی اون زمان فقط قلبتون رو حس میکنید، احساساتی که توی این چند دقیقه کارگردان به سمتتون روونه میکنه توی هیچ چیزی دیگه ای نمونه ش رو ندیدم، و تک تک ثانیه های این آهنگ شما رو توی خودش غرق میکنه.
اوه داشتم یادم میرفت، گرافیک خارق العاده است. نمونه ش رو هیچ جا ندیدم، و فکر نمیکنم این نمونه گرافیک جایی جز در سینمای Shinkai وجود داشته باشه.
و کل فیلم هم یک ساعت بیشتر نیست.
بهترین وصف این فیلم همون توضیحیه که اول شروع آهنگ سانتی مانتال آخر فیلم نوشته میشه: زنجیری از داستان های کوتاه درباره ی جدایی.
به شخصه فکر میکنم Shinkai رو میشه میازاکی جدید نامید. هرچند احساسات رو همین الان هم بهتر از میازاکی پیاده میکنه.
اسپویل
نقد
گلبرگ های شکوفه ی گیلاس با سرعت ۵ سانتیمتر در ثانیه به زمین میریزند... ///// انیمه ای سینمایی که تلخی های یک عشق شیرین رو به خوبی نمایش میده. داستان در ۳ اپیزود کاملا مجزا دنبال میشه... جدایی ناخواسته، عشق ناخواسته و تنهایی ناخواسته... داستان ۵ سانتیمتر در ثانیه از سال ۱۹۹۰ که هنوز موبایل وسیله ی ارتباطی اصلی در جامعه نشده بود شروع میشه. شروع داستان، مصادف هست با آغاز جدایی دو دوست... پسر و دختری خردسال که با در کنارهم بودن، چشمشون رو به زیبایی های این دنیای فریبنده باز کردند و باور کردن که همیشه دنیا به همین زیبایی باقی میمونه و به هم قول دادن تا همیشه دنیا رو زیبا ببینند. ولی یک جدایی تلخ... اولین حقیقت چاره ناپذیر... از اون جدایی های اجباری که همیشه جامعه و والدین به کودکان تحمیل میکنن و معمولا کودکان تنها راه رو پذیرفتن میبینند با این امید که روزی بزرگ میشن و در مقابل لحظاتی که در بچگی ناچار به پذیرفتنش بودن، می ایستند و دنیا رو همونطور که میخوان تغییر میدن. تنها راه ارتباط باقی مونده ی بینشون نامه هایی معصومانه هست. بازهمین نامه های ساده اونا رو در کنار هم نگه میداره... اما بعد از یک دیدار عاشقانه دیگه نامه ها هم نمیتونه احساسات رو بیان کنه و فقط با هم بودن میتونه آب سردی بر این آتش باشه. در اپیزود دوم، تولد یک عشق تازه روایت میشه، چون هنوز وقت های گرانبهای جوانی، به شخصیت ها اجازه عاشق شدن رو میده. ولی لازمه ی عشق، قلبی سرزنده و پر امیده نه دلی سوخته از فراغ. شخصی که در عین جوانی دلی پیر و خسته از عشق دوران کودکی داره... جوانی هم همیشه کنار آدم نمیمونه... اپیزود سوم، روایت مرگ قلبی تنهاست که دیگه حتی نمیتونه منتظر باشه. اصلا انتظار بعد از این همه سال چه معنایی میتونه داشته باشه؟ اگر دیداری هم رخ بده آیا ممکنه اون دونفر همدیگه رو بشناسن؟ پس چه بهتر که اصلا دیداری وجود نداشته باشه. همون بهتر که دست سرنوشت به سادگیه عبور یک قطار جلوی همون دیدار اتفاقی رو بگیره و ما چقدر ساده در مقابل دیداری معجزه آسا که جلوی چشممون اتفاق می افته لبخند میزنیم و به راحتی از کنارش میگذریم و خودمون رو فریب میدیم که هیچ چیز خاصی اتفاق نیافتاده... البته چیز خاصی اتفاق نمیافته، مگر این که خودمون، خاص به دنیا نگاه کنیم... با قلبی پر امید. ///// همه ی ما در طول زمان تغییر میکنیم حتی اگر با هم شروع به حرکت کنیم سر آخر میبینیم چقدر از هم دور شدیم... درست مثل گلبرگ هایی که از یک شکوفه جدا میشن ولی هر کدوم در دو محل متفاوت به زمین میشینن. چقدر از هم دور شدیم!... و با چه سرعت نامحسوسی این فاصله ها بینمون ایجاد شد... ... شاید با سرعتی حدود ۵ سانتیمتر در ثانیه! منبع : انیم پارادایس
"یه روز دوباره با هم افتادن شکوفه های گیلاسو تماشا میکنیم . . . بدون هیچ شکی . . . .
این فکری بودی که ما میکردیم..."
واقعا هم شاهکاره فصل اول این انیمه خیلی تحت تاثیرم گذاشت خیلیییی با اون موسیقیش و صداهای گویندگان فصل دوم خوب بود ولی یذره افت داشت یه کوچولو ولی فصل سوم بازم اوج پیدا میکرد ولی با فصل اول خیلی حال کردم چی میتونم بگم جز اینکه این انیمه یه شاهکار بود
معرکس ... معرکه
درسته که مثل باقی انیمیشن ها پایان رویایی نداره ولی واقعیتی که تو این انیمه به زیبایی به اجرا در اومده با روح و روان آدم بازی میکنه ...
اینکه یه سوژه ی کلیشه ای رو اینقدر متفاوت به نمایش بزاره کارگردانی
واقعا کم کاری نیست! در عین حال که همه کس پسند هم هست! نه اینکه متعلق به مخاطب های خاص باشه
مطمئن باشید از دیدنش لذت خواهید برد
فقط میشه یکی بگه نویسنده و سازنده چه برداشتی میخواست بکنه؟
- پسره غرق روزمرگی شد؟
-طرف ازدواج کرد؟
-اون همکلاسی راهنماییش چی شد؟؟
نمیدونم چرا کسی اشاره ای به موزیکش نکرده بود، چیزی که این انیمه رو برای من خاص تر کرده بود آهنگ one more time, one more chance بود.