داستان فیلم درباره شکارچی پوستی به نام هیو گلس (لئوناردو دیکاپریو) است که در حین شکار مورد حمله ی یک خرس قهوه ای قرار گرفته و دو مرد که در این شکار همراه او بودند، وسایلش را دزدیده و او را نیمه جان رها می کنند؛ او جان سالم به در میبرد و ۳۵۰ مایل را در طبیعت وحشی می پیماید تا از کسانی که به او خیانت کرده اند، انتقام بگیرد...
داستان فیلم درباره شکارچی پوستی به نام هیو گلس (لئوناردو دیکاپریو) است که در حین شکار مورد حمله ی یک خرس قهوه ای قرار گرفته و دو مرد که در این شکار همراه او بودند، وسایلش را دزدیده و او را نیمه جان رها می کنند؛ او جان سالم به در میبرد و ۳۵۰ مایل را در طبیعت وحشی می پیماید تا از کسانی که به او خیانت کرده اند، انتقام بگیرد...
تمام ژانر های مربوط به این اثر:
تمام ژانر های مربوط به این اثر:
دیدگاه کاربران نمایش تمام دیدگاه ها
دیدگاه خود را با سایر کاربران به اشتراک بگذارید.
نقد فیلم
مشکل اصلی فیلم در عدم پرداخت درسته فضا و شخصیت های فیلم است. در مورد فضا باید بگم چندین جا ما کمپ سرخپوست ها رو میبینیم و معلوم نمیشه اینا کی هستند یا حتی همان اردوگاهی که فرمانده و فیتز جرالد و بقیه افراد اونجان را هم درست نمی شناسیم که این ها کی هستند و چکار میکنند.ابدا سرخپوست ها رو نمی شناسیم واینکه اصلا چه اصولی دارند و چه نسبتی میان آن ها و فرانسوی ها وآمریکایی ها است. ما فرانسوی هایی را که چندین بار نشون می دهد را هم درست نمی شناسیم که اصلا کی هستند و چکار میکنند و مفاهیمی که از دهان سرخپوست ها و دیکاپریو و رویاهاش زده میشود مفهوم نیست چون ساخته نشده است چون ما سرخچوست و اصولش و آیینش را نمی شناسیم.پس فیلم در فضاسازی به شدت آشفته وناتوان است.
از نظر شخصیت ها باید بگم ما زیاد به شخصیت های متفاوت فیلم نزدیک نمیشویم و همزاد پنداری رخ نمیدهد به قدری که لازم است رابطه ی دیکاپریو با رویاهایش و با پسرش به خوبی پرداخت نمیشود تا رنج او برای انتقام و لبخند همسرش که معلوم نیست البته چه کسیست در بیاد. به نظرم فیلم پرداخت درستی در نسبت شخصیت ها باهم ندارد همینو مقایسه کنید با فیلم جرماها جانسون که چقدر ما به همسر و پسری که با او همراه است نزدیک میشویم واز مرگ آنها متاسف میشویم ومتقابلا انتقام جانسون معنادار و منطقی تر و پر احساس تر میشود.ما به قدر کافی دیکاپریو رو نمیشناسیم ونسبتس با آمریکایی ها و سرخپوست ها وخانواده اش به شدت گنگ است. ما حس انتقام او را حس نمی کنیم چون برای ما ملموس نیست وفیلمساز نتوانسته آن را ملموس کند.او چندین بار تا لب مرگ می رود وباز می گردد ولی اصلا برای ما مهم نیست چه اتفاقی قراره براش بیفته.
رابطه اش با طبیعت و نزاع با آن برای بقا و انتقامش کاملا کم پرداخت شده وما یک طبیعتی که دارای شخصیت شده باشد و دارای معنی شده باشد را نمی بینیم و متقابلا به دلیل همین و دور بودن از شناخت اصول و مفاهیم اسطوره ای سرخپوست ها، تمام مفاهیم درباره عدالت و انتقام وقصاص که در دستان خداوند است ناکارامد باقی میماند و شعاری بیش نیست.
دوستان من پیشنهاد می کنم فیلم عشق سگی ایناریتو رو دانلود کنید چون حقیقتا بهترین فیلمش است و فوقلعاده زیبا و تأثیر گذار است و اوج احساسات انسانیست.
امتیاز کاربران: ۸.۹ از ۱۰ - (میانگین رای ۴۱۱۷ نفر) امتیاز شما به این فیلم ۱ بوده است
فیلم نبود که! یه مستند ۲ ساعت و نیمه خسته کننده در دل طبیعت با بازی خوب دیکاپریو و همین!
الان چه داستان خفن و نکته مهمی داره که اینقدر بهش توجه شده؟؟؟
فیلمِ قشنگی بود , نویسنده ی این فیلم ثابت کرد که یه فیلمنامه نباید تمامو کمال از ابتدا تا انتها محدود باشه و تمام وقاع و تاریخِ ملت و قبیله ها رو بیاد به تصویر بکشه ... فقط کافیه یه قسمت از یه داستانی رو بیای کات کنی و روش کار کنی ... کاری که تو این فیلم به خوبی پیاده کردن ...
اینی که اصلا چرا قبیله ها با همدیگه درگیری دارن , اینی که هدف و مقصدشون چیه , و خیلی چراهایِ دیگه که مربوط به شخصیت هایِ فیلمِ اصلا نویسنده باهاشون کاری نداره ... در حدِ همین خلاصه داستانی که میخونید اومده و یه فیلمنامه ۲ ساعته نوشته و تمام ...
کارگردان هم به زیباییه هر چه تمام تر این فیلمنامه رو پیاده کرده و نکته ای که خیلی تویِ چشم بود فیلمبرداری عالیه این فیلم بود که واقعا اسکار حقش بود ...
نمره ی من به این فیلم ۹ از ۱۰ و پیشنهاد میکنم که ۱۰۰% ببینید .
دیکاپریو هم بلاخره به حقش رسید ... دیگه واقعا آکادمیه اسکار و داوراش خودشون خجالت کشیدن و مجبور شدن به دیکاپریو بدن اسکار رو و الا باور کنید که نمیدادن !!! اینقدر که سیاست تویِ این آکادمی دخالت داره ... از نظرِ من جایِ امثال دیکاپریو و حضرتِ نولان تویِ اینجور آکادمیا نیست ... چون زیباییه کارِ دیکاپریو تویِ بازیگری و استعداد نابِ نولان تویِ نویسندگی و کارگردانی تویِ اینجور آکادمیایِ کثیف نمیگنجه ...
فیلم برداری،کارگردانیش فوق العاده بود...
از بازی دیکاپریو که نمی شه گذشت...
ولی جدا از تمامی نکات مثبت، واقعا فیلمنامه چرت نبود ؟
خیلی قابل پیش بینی و تکراری بود...قبول کنید
ولی در مجموع فیلمه خیلی خوبی بود
۸ از ۱۰
یه فیلم خیلی بیخود، حیف وقتی که تلف شد سر دیدن این فیلم، متاسفم واسه آکادمی اسکار
بعد از برد من که به طرز عجیبی خوب بود و من رو به شدت جذب کرد و باعث شد ایناریتو از یک فیلمساز قابل احترام به واسطه فیلم کم نظیر عشق سگی به یکی از فیلم سازان محبوبم تبدیل بشه , به شدت منتظر این فیلم بودم و روزها به هوای ریلیس شدن کیفیت خوب به صفحه سر میزدم... به موقع دانلود و دیدن هم به همراه اوجی کوش !!! به تماشا نشستم که همه طوره لذت ببرم ولی به هیچ وجه برام راضی کننده نبود حتی با اینکه کارم با تصویر هست به غیر از یکی دو مورد حرکت دوربین که اون هم به واسطه امکانات هالیوود گرفته شده بود چیز خاصی نداشت... در حالی که تجربه قبلی همین فیلمساز با تصویربردار ( بماند که هنوز فرق فیلمبردار و تصویربردار برای اکثریت تعریف نشده ) شاهکاری چه از لحاظ تکنیک ( در ضمن نکته ایی جالب که بازهم بعید میدونم کسی بهش پی برده باشه نوع تکنیک تدوین کار بود که توسط کمپانی برنامه نویسی شده بود ولی ایده اصلی از اپیزود مگس برکینگ بد برداشت شده بود و بی تعارف هیچ کجا ندیدم به این مسئله اشاره ایی شده باشه ) و چه فرم خلق شده بود...حرف فراستی هم در مورد دی کاپریو کاملا درست بود که بازی خرس گیراتر از بازی دیکاپریو بود...کاراکتر و بازی تام هاردی هم که فاحعه سال گذشته بود چه خلق از طرف سازنده و چه پرداخت از سمت بازیگر... سالهاست نسل شخصیت پردازی به صورت بد و خوب به شکل کاملا سیاه و سفید محو شده و به اثار کلاسیک سینما پیوسته ( داریوش مهرجویی در جمعی حرف زیبایی زد که کسی سوال تکراری پرسید که به چه دلیل تصمیم گرفتید فیلمساز بشید جواب داد که : از وقتی متوجه شدم لزوما نباید شخصیت ها فقط بد و یا فقط خوب باشن و این اپیدمی شکل گرفته در سالهای دروه کلاسیک سینما میتونه به شخصیت های خاکستری تبدیل بشه ) و کمتر در آثار میبینیم که این مورد بازگشتی به عقب بود برای فیلمساز محبوب ما... من با دیکاپریو مشکلی ندارم و در مواردی بسیار بازیش رو دوست داشتم به خصوص در Gangs of NewYork ولی نباید برای این کار اسکار میگرفت , وقتی The Departed , گرگ وال استریت و از اون شاهکار تر بهترین بازی عمر هنریش Aviator رو در کارنامه داره این بازی اصلا به چشم نمیاد... این هم بر میگرده به سلیقه اکثریت که گویا گریبان گیر آعضا آکادمی رو هم گرفته... در ایران هرکس نقش معتاد رو بازی کنه جایزه میگیره , در هالیوود هم گویا به این نتیجه رسیدن رد سرما ی طاقت فرسا در پوست اسب خوابیدن و خوردن کبد خام کار شاهکاری هست و به شدت چشمشون اومده... که اگر به اینگونه متر و معیار در نظر بگیریم بازیگران پ**ن با حیوانات هر ساله باید تمام جوایز جهانی رو درو کنند !!!! هرکس تا وقتی در یک حد مشخص کار کنه اصولا ازش ایرادی گرفته نمیشه و در صورت ساختن آثار قابل قبول با احترام باهاش برخورد میشه , ولی وقتی شاهکاری خلق میکنی انتظارات ازت بالا میره و وظیفه ات سخت تر از گذشته میشه...وقتی فیلمساز مواردی روکه در بردمن بهش پرداخته بود رو خلق میکنه که از هر زاویه ایی بهش نکاه کنی مبحوت نبوغ و درک سازنده میشی به نظرم فقط بعد از گذشت یک سال زمان کمی هست برای پرداخت به موضوعی دیگر... که اکثر وقت بین ساخت دو فیلم هم در کشورها و جشنواره های مختلف در حال گشت و گذار و تفریح بوده به واسطه موفقیت بردمن... امیدوارم تحویل گرفته شدن این فیلم به خصوص در بین عوام و بدتر از اون تمجید اسکار و جشنواره ها از ایشون , شاهد عفول یک فیلمساز خوب نباشیم....
امتیز من ۶ از ۱۰
این فیلم داستان آمریکاست پیش از آمریکا !
نبرد همیشگی انسان در برابر طبیعت....
و بقا !
و چه قد زیبا این طبیعت وحشی و سرد غرب به نمایش داده شد
جالبه بدونید خود ایناریتو گفته یکی از مهمترین اهدافش و نکاتی که مدنظرش بوده از ساخت فیلم این بود که ببینه چطور میشه از طریق رباضت و تحمل رنج و درد فیزیکی به یک نوع تجربه عرفانی رسید و به مفاهیم خاصی از عرفان دست پیدا کرد.