
داستان فیلم از یکی از روزهای پایانی فیلم، روز ۴۸۸ شروع می شود و یکباره همه چیز به روز اول بازمی گردد. داستان اصلی از تاریخ ۸ ژانویه هنگامی که تام هانسن (جوزف گوردون لویت) با سامر فین (زو دشانل)، دستیار جدید رئیسش در دفتر دیدار میکند شروع میشود. تام به عنوان یک معمار آموزش دیده، اما به عنوان یک نویسنده در شرکت کارت پستال لس آنجلس کار میکند. پس از یک شب رقص و موسیقی که تام همراه با دوستش مکنزی و سامر سپری میکند، مکنزی در حالی که مست است اذعان می کند که تام به سامر علاقهمند است. سامر و تام شروع به آغاز دوستی میکنند، اما سامر به عشق حقیقی اعتقاد ندارد و به تام میگوید که هیچ وقت نمی خواهد دوست پسر داشته باشد…

داستان زندگی مردی است که با همسر و سه فرزند خود زندگی میکند. او ناگهان یک روز که از از خواب بلند میشود و متوجه می شود که یک پیرمرد شده و اکنون در سال ۲۰۹۲ زندگی می کند. او آخرین انسانیست که دچار پیری شده و در تمام دنیا به او توجه خاصی دارند. هر چند در ابتدا به نظر میرسد او درک درستی از اطرافش ندارد اما خبرنگار جوانی به ملاقات او می آید و از او می خواهد داستان زندگی اش را تعریف کند...

داستان که در سال ۱۹۷۶ تا ۱۹۹۴ اتفاق میافتد، درباره دوستی یک دختر کوچولوی ۸ ساله و مرد یهودی ۴۴ ساله است که در نیویورک زندگی میکند. داستان بیشتر حول زندگی این دو نفر است، از وقتی دخترک ۸ ساله است تا وقتی ۲۶ ساله شود و نامه هایی که بین این دو نفر رد و بدل میشود. این انیمیشن بر اساس یک داستان واقعی ساخته شده است.