
« سر ويلفريد روبارتس » ( لاتن ) ، وكيل سرشناس ، از يك سكتهى قلبى جان سالم به در برده است و دوران نقاهت را مىگذراند . پزشكان او را از ادامهى كار در محاكم جنايى منع كردهاند ، با اين همه ، « روبارتس » دفاع از مردى به نام « لنرد وول » ( پاور ) را متهم به قتل بيوه زنى ( واردن ) شده قبول مىكند...

لانگ آيلند . زوج ثروتمندى به نام « مود » ( واكر ) و « آليور » ( هامپدن ) « لارابى » ، دو پسر - « لينوس » ( بوگارت ) و « ديويد » ( هولدن ) - دارند . در املاك خانواده ، رانندهى آنان ، « توماس فئرچايلد » ( ويليامز ) و دختر جوانش ، « سابرينا » ( هپبرن ) نيز زندگى مىكنند . « سابرينا » كه به « ديويد » علاقهمند است از او بىتوجهى مىبيند ...

یکی از اعضای جنبش مقاومت فرانسه بنام «آندره دویگنی» که توسط نازی ها دستگیر و زندانی شده است، قصد گریختن از زندان را دارد. سپس در روزی یکسان او به مرگ محکوم می شود، و همینطور یک زندانی جدید به سلول او می فرستند، که ممکن است جاسوس باشد. اکنون او یا باید هم سلولی اش را بکشد، یا اینکه ریسک کند و او را در جریان برنامه هایش برای فرار بگذارد...