
داستان مردی را روایت میکند که از طریق امواج رادیویی و برفکهای تلویزیون با مردگان ارتباط برقرار میکند. جانتان ریورس(مایکل کیتون) که پس از مرگ همسرش از طریق واسطهای در مییابد که همسرش قصد برقراری ارتباط با وی را دارد، او سعی میکند از طریق نشانههای صوتی این ارتباط را برقرار کند و در این مسیر به دید دیگری نسبت به مرگ میرسد...

خون آشام ها در تلاش هستند تا اف.بی.آی را متعاقد کنند که بليد باعث کشته شدن بيش از هزاران انسان شده است تا از اين طريق او را بی اعتبار سازند. ماموران اف.بی.آی محل اقامت بليد را محاصره می کنند اما او با کمک دو نفر از اعضای گروه شکارچيان شب به اسم هانيبال کينگ و ابيگيل ويسلر از مهلکه نجات می یابد. بليد سپس از طريق ايندو نفر در می يابد خون آشام ها در پی يافتن دراکولای افسانه ای هستند تا از طريق او ويروس خون آشامی را در سرتاسر جهان منتشر کنند...

ژاپن. «يوکو» (ماکي)، مددکار اجتماعي، به عيادت «اما» (زابريسکي) زن بيمار و بستري امريکايي مي رود اما موجودي شبح گونه به او حمله مي کند. «کارن» (گلار)، دانشجوي مبادله اي امريکايي که با محبوبش، «داگ» (بر) در توکيو زندگي مي کند، قرار مي شود که جاي «يوکو» را بگيرد. اما پس از مدتي «کارن» متوجه مي شود که خانه ي «اما» را اشباحي خطرناک اشغال کرده اند...


سال ۱۹۲۸ بعد از میلاد،نیویورک،آمریکا بعد از جنگ جهانی اقتصاد شکوفا شده و البته حضور چیزی تاریک تر و گناهکارانه تر خیلی بیشتر از گذشته احساس می شود،گناهکاران شیطانی.مجدلیه دستور تشکیل گروهی را می دهد تا این نیرو را نابود کنند دو تن از این گروه روزت کریستوفر و و دستیارس چورنو هستند. آنها هر دو عضو سازمانی این چنینی بوده اند هر چند هدف اصلی انان پیدا کردن برادر گمشده روزت،جوشو می باشد.