
داستان شهری در امریکای لاتین که مردم در آن بر دو دسته اند: کارگر یا بیکار، و از این دو گونه بیرون نیست: کارگرانی در پرتو سازمان نفت و بیشینه ای بیکار؛ و در هر دو گونه، مردمانی یکنواخت، با زندگی خسته کننده. تا اینکه یکی از چاه های «نفت» آتش می گیرد و برای خاموش ساختنش نیاز به نیتروگلیسیرین است...

ژاپن قرن شانزدهم . « گنجورو » ( مورى ) و « توبئى » ( اوزاوا ) كوزهگران روستايى در رؤياى ثروت و آسايش عازم بازار شهر بزرگ مى شوند . « گنجورو » مفتون « بانو واكاسا » ( كيو ) ى ثروتمند مى شود و زنش ، « مياگى » ( تاناكا ) را از ياد مى برد ، در حالى كه « واكاسا » شبحى بيش نيست...