«جك ریپر» ژنرال روان پریش ارتش و رئیس یک پایگاه هوایی در امریکاست که در اقدامی خودسرانه تهاجمی هسته ای علیه شوروی به راه می اندازد و رئیس جمهور و سیاستمداران آمریکا پس از آگاهی از این عمل با تجمع در اتاق فرماندهی جنگ ایالات متحده به دنبال راهی برای توقف این حملات می گردند.
«جك ریپر» ژنرال روان پریش ارتش و رئیس یک پایگاه هوایی در امریکاست که در اقدامی خودسرانه تهاجمی هسته ای علیه شوروی به راه می اندازد و رئیس جمهور و سیاستمداران آمریکا پس از آگاهی از این عمل با تجمع در اتاق فرماندهی جنگ ایالات متحده به دنبال راهی برای توقف این حملات می گردند.
تمام ژانر های مربوط به این اثر:
تمام ژانر های مربوط به این اثر:
دیدگاه کاربران نمایش تمام دیدگاه ها
دیدگاه خود را با سایر کاربران به اشتراک بگذارید.
بهترین دیالوگ فیلم وقتی بود که سفیر روس و جنرال با هم دعوا میکنند و رییس جمهور میگه:
*اقایان شما نمیتوانید اینجا دعوا کنید اینجا اتاق جنگ است!!!*
کمدی سیاه به این میگن!
۰۰:۵۷:۰۱
چند نکته فیلم نظد من رو جلب کرد:
۱.استفاده از میز گرد که نمادی از کره زمین و تصمیم گیری برای بشریت
۲. تنها یک نماینده از روسیه و بقیه ژنرال آمریکایی و ...
۳. دستکش سیاه در دو دست نماینده روسیه به نشانه ناپاکی و یکی در دست راست دکتر استرنج لاو که نماینده نازی یا شاید نماینده بعضی از سیاستمدران امریکایی با تفکرات نازی
۴.شلیک به استند نوشابه کوکا کولا و دیالوگ گرفتن خسارت از شرکت که نشان دهنده نظام سرمایه داری که گرفتن حتی یک سکه برای تلفنو نجات جان میلیون ها نفرباید نظام سرمایه داری نابود بشن
۵.نظریه اصلاح بشر در پایان فیلم توسط دکتر اترنج لاو و نشانده افکار فراماسونری و نظم نوین جهانی توسط ماسون ها
کوبریک رو یکی از بهترین کارگردانانی میدونم که دست ماسون ها رو خیلی زیرکانه رو کرد.درود بر شرفش
دکتر استرنجلاو یا چگونه یاد گرفتم دست از نگرانی بردارم و به بمب عشق بورزم ، اثری طولانی و نامی طولانی تر !
قبل از خواندن این دیدگاه لازم به ذکر است که به جای استفاده از نام طولانی فیلم ، از دکتر استرنجلاو بهره گرفته می شود !
تنها اثر کمدی کوبریک ، تلنگری بود بر سیاست و سیاستمداران. هرچند بد نیست اشاره شود که این کارگردان ، چند سال بعد تلنگر خود را در فیلم پرتقال کوکی به مشت تبدیل کرد! می توان گفت کوبریک استارت پخته تر شدن آثار خود را با این فیلم شروع کرد.
دکتر استرنجلاو اثری است با ریتم فوق العاده کند ولی قوی و دقیق. دقت و ظرافت کوبریک در نگارش فیلمنامه و کارگردانی در این فیلم ستودنیست ، دقتی که در انتخاب لوکیشن ، حرکات بازیگران و نوع ابراز حسشان ، و ظرافتی که در انتخاب دیالوگها و حتی نام افراد به کار رفته است. اما به جرئت می توان گفت ریتم کند فیلم حوصله ی بیننده را سر می برد.
در این اثر ، کوبریک که جنگ سرد را به خوبی حس کرده بود ، توانست فضای حاکم بر جنگ سرد و همچنین حماقت سیاستمداران را تصویر کند. حماقتهای بچگانه ای که منجر به برپایی جنگهای بزرگ می شود. کارگردان به نوعی توانسته است فضای فیلم را مختص به زمان خاصی جلوه ندهد و این امر منجر به کلاسیک شدن این کمدی سیاه شده است. جدا شدن این اثر از زمان را باید مدیون انتخاب جالب لوکیشن ها دانست ، تنها سه لوکیشن در این فیلم وجود دارد : پایگاه ژنرال ریپر ، هواپیما و اتاق جنگ. این تکنیکها به طور مشهودتر در پرتقال کوکی به کار رفته است.
از نقاط قوت فیلم می توان به نقش آفرینی و بازی عوامل فیلم اشاره کرد ، از جمله نقش دکتر استرنجلاو ، که از اسمش گرفته تا حرکاتش تماما معنا دار هستند. آلمانی بودن او و همچنین نظریه اش دربارهء پناهگاه زیرزمینی همگی به فاشیست بودن و خودخواه بودن سیاستمداران اشاره دارد. حماقت سیاستمداران نیز در شخصیت ژنرال ریپر موج می زند. حماقتی که ناشی از ترس است و ترسی که ناشی از اثرات جنگ سرد است !
موسیقی متن فیلم نیز با هوشیاری تمام انتخاب شده است ، از جمله موسیقی حماسی که در سکانسهای پرواز هواپیما شنیده میشود ، که حماقت نظامیان را هرچه بیشتر به صورت طنزآلود و تلخی به بیننده تلقین می کند.
شاید بد نباشد که به نام طولانی فیلم نیز اشاره شود. کوبریک تمام تلاش خود را کرده که کلیهء مفاهیم فیلم را با نامش به بیننده القا کند ! البته این اتفاق بعد از تماشای این فیلم با ریتم کند رخ می دهد ! چرا که بیننده تازه متوجه می شود که این افت ریتم بیشتر به ادامهء نام فیلم باز می گردد : روند دست برداشتن از نگرانی و دوست داشتن بمب !! که این روند در سکانس سوار شدن سرباز بر روی بمب ( مانند کابوی که بر روی اسبی سرکش میشیند ) و نوشتهء روی بمب ، به طور خاصی مشهود است.
دیالوگها در این اثر ، شاهکار هستند و به معنای واقعی می توان ظرافت را در آنها حس کرد. برخی از این دیالوگها را می توان ماندگار دانست !
به طور کلی ، این اثر ریتمی کند دارد که به نوعی آن را طولانی تر جلوه می دهد. اما با به خرج دادن مقدار زیادی از حوصله ( ! ) ظرافت این فیلم بیشتر چشمگیر می شود !
علیرضا
فيلم كاملا احمقانه اينايي هم كه تعريف مي كنن فقط چون شنيدن فيلم معروفيه واسه همين ميخوان بگن ما هم خيلي سرمون ميشه
شاهکار استنلی کوبریک با درونمایه ای کاملا سیاسی و دیالوگ هایی پر از نشانه و اشاره به وقایع تاریخی-سیاسی یا مسابل اجتماعی روز آمریکا. کوبریک به شایستگی در این اثر وضعیت اجتماعی-سیاسی ایالات متحده را در دوران جنگ سرد، درونمایه ی طنز خود (نه کمدی!) قرار داده و توانسته پیامی مهم از دریچه ی درام و سینما به مخاطبین عرضه کند.
من که اصلا خوشم نیومد. با یه دید طنز رفتم سراغش ولی اون چیزی که می خواستم نشد. کلا کارای کوبریک سرشار از استعاره و نماد هستن و شاید هر کسی از این حجم از نماد خوشش نیاد.
کارگردان این فیلم خیلی دوست داشت بقیه حروف الفبا رو هم بیاره تو اسم فیلمش
منتهی هالییود اجازه نداد
از کارای خوبه کوبریک هست اما علیرغم نمره و رتبه ای که در Imdb داره احساس میکنم نسبت به سایر شاهکارای کوبریک مث ادیسه ی فضایی ، چشمان باز بسته(بهترین فیلم از نظر خود کوبریک!!) پرتقال کوکی و راههای افتخار کیفیت پایین تری داره!