دکتر «ویلیام هارفورد» بهمراه همسر زیبایش «آلیس» در یک مهمانی کریسمس شرکت می کند. ویلیام که در مهمانی سرگرم گفتگو با دو دختر مدل است متوجه می شود مردی قصد دارد با آلیس ارتباط برقرار کند. این قضیه موجب مشاجره ای بین ان دو میشود که باعث می شود ویلیام از خانه بیرون بزند که در این حین با دوست قدیمی خود که یک پیانیست است برخورد کند که...
دکتر «ویلیام هارفورد» بهمراه همسر زیبایش «آلیس» در یک مهمانی کریسمس شرکت می کند. ویلیام که در مهمانی سرگرم گفتگو با دو دختر مدل است متوجه می شود مردی قصد دارد با آلیس ارتباط برقرار کند. این قضیه موجب مشاجره ای بین ان دو میشود که باعث می شود ویلیام از خانه بیرون بزند که در این حین با دوست قدیمی خود که یک پیانیست است برخورد کند که...
تمام ژانر های مربوط به این اثر:
تمام ژانر های مربوط به این اثر:
دیدگاه کاربران نمایش تمام دیدگاه ها
دیدگاه خود را با سایر کاربران به اشتراک بگذارید.
شاهکار ژانر معمایی با دستمایه قرار دادن مفاهیمی مثل عشق نامشروع هوس خیانت و خانواده و انتقاد شدیدی به life style آمریکایی
این همه کامنت در مورد فیلم دیدیم...
اما یه نفر ندیدیم درمورد آهنگساز این فیلم صحبت کنه...
...شوستاکوویچ(Dmitri Shostakovich)...
یکی از بزرگترین آهنگسازان تاریخ که به اعتقاد بعضی ها بهترین آهنگساز قرن بیستم بود...
در هنگامی که این شاهکار شروع میشه موسیقی والتس دوم از شوستاکوویچ کبیر انسان رو به عالم دیگری میبره...
به واقع هنگامی که صحنه های عریان فیلم رو نگاه میکردم حس میکردم که هیچ کدام از این کارها بی دلیل نیست...
همین که میومدیم دوباره تاملی درونی بر سکانس واقع بزنیم...کوبریک نامرد دوباره این موسیقی رو پخش میکرد و دوباره مارو از خودمون بیزار میکرد...
از کوبریک بهتر نمیاد...
ساعت ۴:۳۰ صبح
این فیلم رو دیدم و انگاری حرفی برای این فیلم باقی نمیمونه چون واقعا یک شاهکاره ، تمام صحنه ها از جمله ایراد های که نقد فارسی گرفته از این فیلم ، به نظر من کاملا این فیلم به مسئله روابط زناشویی و خیانت خیلی محکم و جدی برخورد کرده
Stanley Kubrick همه کار هاش بی ایراد و بی نقص هست کاش کسانی مثلKubrick بوندند تا سینما امروز مارا نجات میدادند
او جزو معدود فيلمسازاني است كه از نظر مضمون يكدست و از نظر سوژه فراز و نشيبهاي زيادي داشته است. چشمان تمام بسته داستان روايي يك شك، البته در پوسته ظاهري است، شكي كه تعليق اصلي داستان را ايجاد مي‌كند. هارفورد (با بازي تام كروز) بعد از اسارتي نافرجام در شبهه‌اي ملال‌انگيز خود را در بازي خطرناكي مي‌افكند و براي كوبريك بستر نمايش بي‌شرمانه‌ترين پديده رواني و اجتماعي يعني بالماسكه‌هاي سكسي كه در آن شخص اهميت ندارد و تنها آلت تناسلي مورد توجه است را ايجاد مي‌نمايد. هر چند او اين بالماسكه‌ها را در چند طبقه اجتماعي نمايش مي‌دهد (دقت كنيد به زن هرزه كه مبتلا به ايدز است يا دختر بوتيك‌دار كه توسط پدرش معامله مي‌شود) اما ذات ماجرا يكي بوده و حيوان‌زدگي انسان و چگونگي رخوت رواني در كام سكس قرار داشتن مورد نكوهش و توجه است. او بي‌پرده نشان مي‌دهد كه براي ارتباط نامشروع و آسيب و پوسيدگي اجتماع تنها چيزي كه لازم است عدم سلامت روان، آسودگي خيال و فراخي فكر است كه در هر سطح و هر طبقه خاستگاه چنين معضل نافرجامي مي‌شود. (نقد فارسی*)
اگه این فیلمو ندیدین سعی کنین نمیرین!
من برای اینکه سنم کمه و دوست دارم همه ی فیلمای خوب رو ببینم و وقتم تلف نشه معمولا فیلما رو یک بار میبینم ولی بعضی فیلم ها هست که آدم نمیتونه چند بار نبینه یا حداقل دوباره نیاد صحنه هاش رو مرور نکنه فیلمای کوبریک از اون دسته از فیلم ها هستند
به زعم خیلی از دوستان فیلم در مورد خیانت است و چندان ژرف نیست و به ظاهر روشن فکرانه جلوه می کند، در صورتی که یکی از والاترین ارزش های انسانی (وفاداری) را با جزییاتی منحصر به فرد مورد نقد و نکوهش قرار می دهد. جامعه به سمت و سوی بی ثباتی و عدم تعهد سوق داده شده و شخصیت اصلی داستان را می بینیم که پس از نا ملایمتی های بی شماری که بر وی گذشته در نهایت با آغوشی باز به حریم امن خانواده اش باز می گردد و راز بزرگش را با تنها کسی که می تواند اعتماد کند به میان می گذارد و اشک ها و دغدغه هایش را با او قسمت می کند که این نشان از نیاز درونی انسان به داشتن همراه همیشگی ست...
یادمه بزرگی میگفت : تماشای همین یک فیلم برای احترام تمام قد به عمر هنری ( استنلی کوبریک ) کافیه.
تازه گیهااومدم که یادداشت قبلیمو به این فیلم بازبینی کنم دیدم پاک شده چرا؟؟؟ فقط به خاطر نقل قول سکانس پایان بندی فیلم؟بسی جای تاسفه ولی مجدد با سانسور قرارش میدم
شالوده شکنی از میل جنسی تا
پدیدارشناسی از انسان
چشمان باز بسته ____استنلی کوبریک
چشمان باز بسته را می توان یک سیر دیالیتیکی دانست.دیالیکتیکی که در حول انسان، ماده و غریزه ی جنسی دور می زند. تز کوبریک انسان است و آنتی تزش تضاد امیال غریزی و جنسی اش، اما سنتز او چالش بنیادین بشر می باشد. رویارویی با امر خیال و امر واقع.کوبریک در بخش های مختلف فیلم این تبار شناسی را با ذره بین قرار دادن ذات و میل، تکه تکه می کند و در گامهای جلو آن را می شکافد و دوباره بر ابژه ی انسان سوار می کند. اما اینبار بر کالبدی به نام انسان بودن.کوبریک می خواهد فردیت را بشکافد.اما در اینجا به سراغ ابژه ی خیال و میل زنانگی و حیات جنسی می رود.مرد در سفر اودیسه وارش در آن شب عجیب، از فردیت به فردیت می رسد.فردیت آغازین یک ذات لغیره(وجود برای دیگری ) است اما فردیت دوم(پس از مهمانی) فردیتی است معلق میان امر خیال و امر واقع.واقعیت جهان ما بر انسجامی (هرچند نسبی) استوار است. این انسجام در انزوا با خیالات لغزان و شکننده می شود. مرزهای بین توهم و واقعیت کم رنگ می شوند. به همان شکنندگی روابط زناشویی. به اندازه محو شدن مرز میان هوس و خیانت.
خیالپردازی همیشه مرزهای معین زبانی را مختل می سازد.این مختل شدن راه به یاوه و تصورات خیالی می برد. جهانی بی انتها از تصاویر که معنای ثابتی ندارند.تمام شهر دالان هایی مخوف می شود که مرد در آن ها به دام افتاده است. معنای دقیق وحشت همین جا است. امری تاریک که کسی هیچ از رازهای نهفته و کثیف سر در نمی آورد.فضای ناآگاهی (امری جنسی). فضایی که هر در را بزنی، رو به برهوتی زشت سقوط می کنی.مهمانی دوم در راستای مهمانی اول است در مهمانی اول شاهد جمله ای درراستای اغوای میل زن هستیم که فرویدی است زنانگی در بطن فرآیند تکاملش پس از الغای باکرگی میل به برقرای عمل جنسی در راستای تحقق امیال اگو رو به جلو می رود مهمانی دوم را میتوان جهان میل افرادی که در مهمانی اول بوده اند دانست درمهمانی اول درگیر ملالت های تمدن بودن ودر مهمانی دوم با خود انسان مواجهیم.خیال می تواند در روز و همراه با اتفاقات روزمره هم باشد.از طریق خیال است که ارتباط ها شکل می گیرد. و از این مسیر می توان پیش رفت.پایان فیلم، پایانی است بر تمام المان های ویران کننده ی فیلم. ماسک خودش در میان ابژه و سوژه گم می شود و اینجاست که کوبریک مرز واقعیت و خیال را برمی دارد و آدمی را در این ورطه رها می سازد.ماسک نماد گمگشتگی در ورطه ی انسانیت است.انسانیتی که در قالبی دوگانه زیست می کند و در میان امر واقع و امر خیال دست و پا می زند