
«راوي» (نورتن)، جواني پريشان حال پي مي برد که به کمک مشت بازي با دست هاي برهنه، بيش از هر زمان ديگري احساس زنده بودن مي کند. او و «تايلر دردن» (پيت) که به دوستاني صميمي تبديل شده اند، هفته اي يک بار با هم ملاقات مي کنند تا با هم مشت بازي کنند. در حالي که افراد ديگري هم به باشگاه شان مي پيوندند، محفل شان به رغم آن که رازي است بين شرکت کننده هايش، شهرت و محبوبيت يک باشگاه زيرزميني را پيدا مي کند.

فضانوردی به نام «اسپنسر آرما کاست» (دپ) در جریان مأموریتی در فضا جانش به خطر می افتد. اما در آخرین لحظه او را نجات می دهند و به کره ی زمین باز می گردانند. در حالی که همسرش، «جولیان» (ترون)، آرام آرام، متوجه می شود گویی مردی که از فضا بازگشته، آن «اسپنسر»ی نیست که به فضا رفته بود...