

داستان درباره دو شاهزاده و پیوند عجیب و نامفهوم آنها با یک اِلفِ قاتل را روایت میکند که برای کشتن آنها فرستاده شده است. ما شاهد یک درگیری میان انسان ها و الفها هستیم؛ درگیریای که بعد از مدتی و در همان ابتدای سریال، تبدیل به معضلی بزرگتر میشود. همین موضوع، الفها را متقاعد میکند که یک قاتل به نام رایلا به سراغ این دو شاهزاده بفرستند تا بلکه این دو را به قتل برساند. زمانی که رایلا به سراغ این دو برادر میرود، به جای کشتنِ آنها، تصمیم میگیرد که با آنها متحد شود. زمانی که این سه نفر با یکدیگر متحد شدند، تصمیم گرفتند تا به دنبال راهی بگردند که مردمشان را هم با یکدیگر متحد کنند و صلح را برای سرزمین خود به ارمغان بیاورند.

يک گروه از دزدان حرفه اي به رهبري مارکوس و سولينا ، وارد يک سرداب در قلب لندن مي شوند به اين اميد که گنج پيدا کنند . در عوض آنها موفق مي شوند که به يک موجود قديمی "کنت دراکولاي افسانه اي" ، که باعث وحشت انگلستان در قرن گذشته شده بود تا زمانيکه توسط دکتر آبراهام ون هلسينگ متوقف شد – جان تازه ببخشند .