یک مرد غیر معتدل به نام «توماس ادوارد لورنس» که با عنوان های مختلفی لقب گرفته است، از قهرمان گرفته تا شارلاتان و سادیسمی، خود را جای یک سرباز گمنام می زند و برای جستجوی افتخار به سمت بیابان های عربستان می رود. داستان با نشان دادن مرگ لورنس در ۴۷ سالگی به علت تصادف با موتور سیکلت در لندن شروع می شود و سپس به زمان قبل بر می گردد و ماجراجویی های او را نشان می دهد: سال ۱۹۱۶ که یک افسر جوان باهوش در کایرو بود و ماموریتی برای تحقیق در شورش عرب ها علیه ترک ها در جنگ جهانی اول به او داده شد. او در بیابان های عربستان ارتشی غیر نظامی از عرب ها تشکیل داد و برای مدت دو سال با کارهایی نظیر حمله های بیابانی، تصادف های قطار و حمله ی شترها، ترک ها را به ستوه آورد. در نهایت، او ارتش خود را به سمت شمال هدایت می کند و به یک ژنرال انگلیسی برای نابودی امپراتوری عثمانی کمک می کند.
یک مرد غیر معتدل به نام «توماس ادوارد لورنس» که با عنوان های مختلفی لقب گرفته است، از قهرمان گرفته تا شارلاتان و سادیسمی، خود را جای یک سرباز گمنام می زند و برای جستجوی افتخار به سمت بیابان های عربستان می رود. داستان با نشان دادن مرگ لورنس در ۴۷ سالگی به علت تصادف با موتور سیکلت در لندن شروع می شود و سپس به زمان قبل بر می گردد و ماجراجویی های او را نشان می دهد: سال ۱۹۱۶ که یک افسر جوان باهوش در کایرو بود و ماموریتی برای تحقیق در شورش عرب ها علیه ترک ها در جنگ جهانی اول به او داده شد. او در بیابان های عربستان ارتشی غیر نظامی از عرب ها تشکیل داد و برای مدت دو سال با کارهایی نظیر حمله های بیابانی، تصادف های قطار و حمله ی شترها، ترک ها را به ستوه آورد. در نهایت، او ارتش خود را به سمت شمال هدایت می کند و به یک ژنرال انگلیسی برای نابودی امپراتوری عثمانی کمک می کند.
تمام ژانر های مربوط به این اثر:
تمام ژانر های مربوط به این اثر:
دیدگاه کاربران نمایش تمام دیدگاه ها
دیدگاه خود را با سایر کاربران به اشتراک بگذارید.
از بهترین فیلم های ژانر حماسه ای
ماراتنی خسته‌کننده و بی‌هدف...
فیلم بسیار مدعی است و این ادعا را نمره‌ی ۱۰۰ منتقدین و تعریف و تمجید حداکثری اکثریت و جوایز چپ و راستش، این ادعا را پررنگ‌تر هم می‌کند.
اما هنگام تماشا چیز دیگری نصیبم می‌شود. همان ابتدا با سکانسی مسخره از یک مرگ روبه‌رو می‌شویم! قرار است مرگ قهرمان داستان باشد... قهرمانی که نه شناختی نسبت به او داریم و نه مرگش برایمان مفهومی دارد. و سپس با صحنه‌ی ختم و چند دیالوگ کوتاه پلی بی‌ربط به داستان اصلی می‌زنیم که در واقع همه‌اش ادایی است از «همشهری کین».
داستان چیست و قهرمان کیست؟ داستان که حالا حالاها مانده تا شروع شود... یک ساعت اول روند خسته‌کننده‌ی بدون داستان را شاهدیم. خبری نیست. مدام لانگ‌شات‌های زیبا و البته مخلّ داستان از صحرا (که عکس‌های قشنگی هستند) و مدام صحنه‌هایی که به راحتی می‌توانند حذف شوند و به هیچ‌جایی هم برنمی‌خورند. و شخصیت، شخصیتی که می‌شنویم شاعر است و عالم. اما نه شاعرانگی را در او می‌بینم و نه علم را. شخصیتی دخترانه و لوس است که به رقصیدن در لباس سفید عروس بیش‌تر به او می‌آید تا جنگ در لباس یک ستوان! از همان ابتدا توی ذوقم خورد عواطف لطیف لارنس که مثلن در ارتش خدمت می‌کند. تضاد بین او و بالادستی‌هایش و البته هسته‌ی مرکزی داستانی که بعدها(!) قرار است شروع شود، از همین عواطف نشأت می‌گیرد، اما هیچ دلیل و پیش‌زمینه‌ای از شخصیت او نداریم.
نیمه‌ی اول فیلم فاجعه است! در نبود داستان مانند یک مسافر واقعی که رنج سفر می‌کشد، در دل صحرا رها می‌شویم و هی از این صحرا به آن بیابان... از این غروب به آن طلوع... و موسیقی (اگر چه در اصل زیبا) برای پر کردن تمام این خلأها مدام اضافه می‌شود و پس از نقطه‌ای روی مخ می‌رود!
سپس داستانکی شکل می‌گیرد... در مورد چیست؟ زندگی لارنس؟ چقدر نقاط تاریک و ندانسته راجع به او داریم؟ نه از قبلش چیزی می‌دانیم و نه از انگیزه‌هایش. در مورد جنگ است؟ کدام جنگ؟ بین کجا و کجا؟ در کدام منطقه؟ بریتانیا از این جنگ چه سودی قرار است ببرد؟ اما انگار دیوید لین نیازی نمی‌بیند چیزی برای مخاطب شرح دهد و او را میان بیابان ابهام رها می‌کند. می‌گذریم...
درام داستان بالاخره و حدوداً پس از ۳ ساعت تازه رخ می‌دهد. اما هیچ قوتی ندارد. معلوم نیست چگونه شخصیت دخترگونه‌ی لارنس از این رو به آن رو می‌شود و لارنسی که نمی‌تواند بکشد، تبدیل می‌شود به ماشین کشتار؟ و در نهایت هم یک پایان شعاری برای داستان بی‌سرش... که البته می‌شود آن را با مضمون هم خواند! فقط نمی‌دانم این پایان عجله‌ای چه ربطی به آن شروع دارد؟ و اصلاً چه شد آن مجلس ختم و آن مرگ مضحک؟!
کافی است فیلم را از لحاظ مضمون با «راه‌های افتخار ۱۹۵۷» و از لحاظ نوع پروداکشن با «اسپارتاکوس ۱۹۶۰» کوبریک مقایسه کرد، تا فهمید می‌توان خروار خروار نما و صحنه و حتا سکانس را از دل فیلم حذف کرد و آن‌را تبدیل به یک فیلم ۱ ساعت و نیمه کرد، و به هیچ‌جا هم برنخورد...
فیلم تاریخیه جالبی بود
فیلم قشنگی بودمخصوصاپایانش واین که واقعیت جنگ رونشون میده که کشته شدن ادماباعث میشه بعضیادیگه به قدرت وبه قول خودمون اب ونون میرسندمثل کشورخودمون
پیشنهادمیشه ببینید
این فیلم بعد از پدرخوانده مزخزفترین فیلمی بود که تا حالا دیدم حالم بد شد انقد کسل کننده بود پنج دقیقه گذشته بود خوابم برد فیلمنامه هم که نداشت بن هور ۱۰۰ برابر این قشنگ بود.
اونایی که به این فیلم میخوان نمره منفی بدن برن فیلم هندی ببین.
نمره منتقدین رو...
بهترین فیلم تمام تاریخ سینما