« سردار واشيزو » ( ميفونه ) و دوستش ، « سردار ميكى » ( چياكى ) ، پس از پيروزى در جنگ ، در جنگل گم مى شوند و جادوگرى را مى بينند كه پيشگويى مى كند « واشيزو » به حكومت خواهد رسيد ، اما ورثه ى « ميكى » جانشينش مى شوند . خيلى زود « واشيزو » ابتدا پادشاه و بعد « ميكى » را مى كشد .
« سردار واشيزو » ( ميفونه ) و دوستش ، « سردار ميكى » ( چياكى ) ، پس از پيروزى در جنگ ، در جنگل گم مى شوند و جادوگرى را مى بينند كه پيشگويى مى كند « واشيزو » به حكومت خواهد رسيد ، اما ورثه ى « ميكى » جانشينش مى شوند . خيلى زود « واشيزو » ابتدا پادشاه و بعد « ميكى » را مى كشد .
دیدگاه کاربران نمایش تمام دیدگاه ها
دیدگاه خود را با سایر کاربران به اشتراک بگذارید.
بعضی وفتا اقتباس از خود مرجع هم قشنگتر میشه.
همتنطور که saeeddaee عزیز نیز اذعان داشتند این فیلم بر اساس نمایشنامه ویلیام شکسپیر،مکبث،است و نام فیلم به ژاپنی همان قلعه ی تار عنکبوتیست که به انگلیسی Throne of Blood یا سریر خون میباشد.بقول منتقدین کوروساوای بزرگ مکبث را بخوبی بومی کرده و این فیلم یکی از بهترین اقتباسهای سینمایی از مکبث بوده است.
کوروساوا مبنای اکثر آثارش را رفتار انسان و تاثیرات عواملی چون طمع,دروغ و... بر وجدان و رفتار وی و سرانجام آن قرار داده و همواره در تلاش است مفهوم انسانیت را در مواجهه با چنین واقعیتهایی به چالش بکشد.
در این اثر جایگاه زن در جامعه ی ژاپن کاملا واضح نمایان شده ,زنان معمولا نقش اساسی در جامعه ایفا نمیکنند به جز زنان برخی فرماندهان که انگار کوروساوا دل خوشی از آنان ندارد و در اکثر آثارش چهره ای پلید از آنان بتصویر کشیده است.نکته ای که بسیار ذهن بنده را مشغول کرده اینست که چرا زنان ژاپنی ابروی خود را تراشیده و دو ابروی رنگ شده در پیشانی خود قرار میدهند و اینکه چرا مردان قسمت فوقانی سر خود را میتراشند,آیا فلسفه ای پشت این ماجراست یا نه صرفا رسمی مضحک است,اگر دوستان اطلاعی دارند ممنون میشوم راهنمایی کنند.
درکل اگر بخواهیم جمع بندی کنیم فیلم خوبیست گرچه شباهت زیادی (از برخی جهات)به دیگر آثار وی چون ran,kagemusha دارد و بدون شک یک بار دیدنش را پیشنهاد میکنم.
از توجه شما ممنونم
استاد، دست به اقتباس از استاد زده است!
برای دیدن این اثر، و فهمیدن لطف آن، ابتدا باید مکبث شکسپیر بزرگ را خواند و فهمید، تا بتوان به درستی دید که کوساوا، چطور به جای دیالوگ به دیالوگ گفتن متن شکسپیر،‌ برای جلوگیری از تئاتری شدن سینمایش، آن را با تصویر معنا کرده!
داستان را با همان مفاهیم، اما خلاقانه‌تر و مناسب برای فرهنگ کشور خودش از نو بنا کرده. میزانسن‌هایی چیده که هرکدام یک منولوگ شکسپیر را گویا است و در همان حال داستان خودش را هم لحظه به لحظه جلوتر می‌برد. موسیقی همان حسی می‌شود که با شنیدن چنین داستان دنبالش می‌گردیم و مونتاژ... هنر نابی که کوروساوا به درستی آن را برای روایت‌هایش بلد است!
برای تعریف از این فیلم همین بس که آمریکا راضی نشده به همان نام «قلعه‌ی تار عنکبوت» کفایت کند و نامی جدید بر آن گذاشته:
سریر خون!
زورازمايي شكسپیر و کوروساوا
البته به پای شاهکار استاد پولانسکی(مکبث) نمیرسه اما باز هم خارق العاده ست
واقعا متاسفم واسه کسایی که این شاهکارو با فیلم پولانسکی مقایسه می کنن
اونوقت ادعشونم میشه...
مکبث کوروساوا
اقتباسی شاهکار از مکبث - شکسپیر توسط کوروساوا
پرتاب پیکان ها در سکانس پایانی بدون جلوه های ویژه صورت گرفته که بی شک در بازی شاهکار میفونه بی تاثیر نبوده!