«گاى» (گرينجر)، قهرمان تنيس، در قطار با مردى به نام «برونو» (واكر) آشنا مى شود كه پيشنهاد عجيبى به او مى دهد : «برونو» همسر «گاى» را بكشد و «گاى» هم در عوض پدر «برونو» را بكشد.
«گاى» (گرينجر)، قهرمان تنيس، در قطار با مردى به نام «برونو» (واكر) آشنا مى شود كه پيشنهاد عجيبى به او مى دهد : «برونو» همسر «گاى» را بكشد و «گاى» هم در عوض پدر «برونو» را بكشد.
شاهکار حیرت انگیز دیگری از سلطان کارگردانی تاریخ سینما= سر آلفرد هیچکاک
جدال خودآگاه و ناخودآگاه( جدال پس زمینه و پیش زمینه)
بررسی فیلم بیگانگان در ترن
کاری که هیچکاک در آن بی نهایت ماهر بود آن است که می توانست هر مدیوم دیگری را به مدیوم سینما تبدیل کند و این کاریست که نود ونه درصد کارگردانان سینما در تمام دنیا قادر نیستند انجام دهند و عموماً با همان مدیوم اصلی مثلاً روانشناسی وارد می شوند و یک دوربین را به آن اضافه می کنند و فکر می کنند این شد سینما.
روش درست ساختن یک فیلم روانشناسانه ی دقیقو از همه مهمتر سینمایی را تنها بایستی از هیچکاک بزرگ یاد گرفت.یعنی هیچکاک در این فیلم دو شخصیت تام و تمام دارد که هر کدام با ویژگی های خاص خودشان کاملاً شخصیت می شوند و حالا که دو شخصیت تام دارد می تواند آن ها در نسبتی پیچیده قرار دهد و فیلم خود را در چندین سطح حرکت دهد و در میزانسن خودش هنر سیماییش را به تصویر بکشد. در اغاز فیلم هیچکاک با ریل هایی که یکی می شوند و پاههایی که به هم برخورد می کنند ایده ی بصری خوبی را به تصویر می کشد چرا که به شکلی زیبا به نحوی قرار است این دو شخص کاملاً متفاوت، همچون ریل ها یکی شوند و دو روی یک سکه شوند.
در همان قطار، برونو نشان می دهد که به اندازه ی کافی گای را می شناسد( که این بسیار مهم است چرا که برای تحلیلی که جلوتر می آید دست را باز می کند) و همچنین گای با جای گذاشتن فندکش به نحوی به خواسته ی برونو صحه می گذارد چرا که برای رسیدن به آنا مورتن باید سدی برداشته شود تا آن دو اسم روی فندک به هم برسند. اما این اینهمانی در سکانس جلوتر فیلم به طور ملموس خودش را نشان می دهد یعنی جایی که گای به شدت از دست همسرش ناراحت است و پشت تلفن به آنا می گوید که دوست دارد میریام را خفه کند و در همین حال در پیش زمینه انگار قطار این آرزو را با خود می برد و در پلان بعدی به دستان برونو همه چیز ختم می شود و انگار خواسته ی به بیان آمده ی گای به دستان برونو می رسد و ما دستان او را در حالت خفه کردن کسی نظاره گریم.
خود برونو هم از مشکل عقده ی ادیپ رنج می برد که فروید درباره ی آن توضیح داده است اما در این فیلم هیچکاک این امر را می سازد و نه اینکه به طور مفروض باقی بماند بلکه از دیالوگ هایش بگیرد تا نقاشی ای که مادرش کشیده است و همچنین در میزانسن عالی ای که ما پشت تلفن در پیش زمینه برونو را داریم و در پس زمینه پدر و مادرش در باب او در حال جر وبحثند( که پدرش می گوید او به پزشک نیاز دارد اما مادرش از او دفاع می کند) همه ی اینها شخصیت برونو را می سازد و او را به ما نزدیک می کند. به شبی که برونو قتل را انجام می دهد و پیش گای می آید دقت کنید که چقدر هیچکاک دقیق میزانسن ها را می گیرد. اول برونو با تحمیل خودش به گای او را از پیش زمینه به پس زمینه می آورد و در پلان های آغازین ما نرده ها را روی صورت برونو می بینیم که انگار او در حبس است اما با گفتگویی که بینشان صورت می گیرد برونو جنایت خود را بر دوش گای می اندازد و حالا نرده ها که چون میله های سلول زندانند او را محاصره می کنند و حالا او تحت فشار است و با آمدن پلیس هر دوی آنها در کنار هم قرار می گیرند و از حالا بخشی از یکدیگر می شوند.( فوق العاده است این سکانس)
از اینجا به بعد برونو در همه جا در پس زمینه، گای را تحت محاصره ی خود می گیرد و انگار به نحوی در مقام عذاب وجدان گای برمیخیزد چرا که او قتلی که گای خواهانش بوده است انجام داده اما خودش جرأتش را نداشته است. به تدریج برونو کم کم از پس زمینه به پیش زمینه می اید و سعی می کند به طور کامل گای را در محاصره ی خود قرار دهد و خود را به او تحمیل کند. از طرف دیگر گای تماماً به دنبال این است که از شر او خلاص شود و دوباره معصومیت خود را بازیابد. ۲۰ دقیقه ی پایانی فیلم حیرت انگیز است یعنی از طرفیما و گای می دانیم که برونو می خواهد چه کند و از طرف دیگر گای باید مسابقه ی خودش را تمام کند، هر چه بیشتر برونو به شهربازی نزدیک می شود سرعت تدوین هیچکاک در به تصویر کشیدن مسابقه ی تنیس، بیشتر می شود و عالی دلهره ی صحنه را با همین تندتر کردن ریتم فیلم به تماشاگر منتقل می کند. فکر می کنم همینقدر کفایت کند چون به هر حال نمی شود تمام جوانب فیلم را در اینجا توضیح داد.
31
masoodmahmoodvand
۱۱ سال پیش
هیچکاک بزرگترین کارگردان کل دوران همچون کروساوا وبرگمان
25
احسان ظهوری
۱۱ سال پیش
شخصیت منفی فیلم خیلی آدم باحالیه . من که خوشم اومد
24
fafajojo63
۱۱ سال پیش
بیگانگان در قطار.باز هم ژانر جنایی و خلق اثر زیببایی از استاد هیچکاک.
21
mohammed.ziaazizi
۱۱ سال پیش
زیبا بود
18
sajjadsaboor
۹ سال پیش
بهتر از هیچکاک داریم نه می خوام بدونم داریم به شخصه و با تمام عشقم به کوبریک بزرگ هیچکاک رو بزرگترین کارگردان تاریخ می دونم البته با یکم اختلاف نسبت به کوبریک عشقم.این دو بشر جدا از اینکه تو هالیوود کار کردن به نظرم کارهایی که دارن جلو هر آدمی بزاری به به به و چه چه می افته.افتخار سینمای دنیا یعنی آلفرد هیچکاک بزرگ...منتقدان هیچکاک رو هم که تو این سایت تشریف دارن رو هم دوست می دارم.
17
johnny9874563210
۹ سال پیش
در توصیف این شاهکار فقط میتوان گفت : مادر ژانر جنایی-معمایی هست این اثر ...
14
edFRG334
۹ سال پیش
یکی دیگر از شاهکار های استاد ملسم سینما = استاد هیچکاک ... حتما ببیند که نصف عمرتون به فنا هست با ندیدن این شاهکار ...
دیدگاه کاربران نمایش تمام دیدگاه ها
دیدگاه خود را با سایر کاربران به اشتراک بگذارید.
شاهکار حیرت انگیز دیگری از سلطان کارگردانی تاریخ سینما= سر آلفرد هیچکاک
جدال خودآگاه و ناخودآگاه( جدال پس زمینه و پیش زمینه)
بررسی فیلم بیگانگان در ترن
کاری که هیچکاک در آن بی نهایت ماهر بود آن است که می توانست هر مدیوم دیگری را به مدیوم سینما تبدیل کند و این کاریست که نود ونه درصد کارگردانان سینما در تمام دنیا قادر نیستند انجام دهند و عموماً با همان مدیوم اصلی مثلاً روانشناسی وارد می شوند و یک دوربین را به آن اضافه می کنند و فکر می کنند این شد سینما.
روش درست ساختن یک فیلم روانشناسانه ی دقیقو از همه مهمتر سینمایی را تنها بایستی از هیچکاک بزرگ یاد گرفت.یعنی هیچکاک در این فیلم دو شخصیت تام و تمام دارد که هر کدام با ویژگی های خاص خودشان کاملاً شخصیت می شوند و حالا که دو شخصیت تام دارد می تواند آن ها در نسبتی پیچیده قرار دهد و فیلم خود را در چندین سطح حرکت دهد و در میزانسن خودش هنر سیماییش را به تصویر بکشد. در اغاز فیلم هیچکاک با ریل هایی که یکی می شوند و پاههایی که به هم برخورد می کنند ایده ی بصری خوبی را به تصویر می کشد چرا که به شکلی زیبا به نحوی قرار است این دو شخص کاملاً متفاوت، همچون ریل ها یکی شوند و دو روی یک سکه شوند.
در همان قطار، برونو نشان می دهد که به اندازه ی کافی گای را می شناسد( که این بسیار مهم است چرا که برای تحلیلی که جلوتر می آید دست را باز می کند) و همچنین گای با جای گذاشتن فندکش به نحوی به خواسته ی برونو صحه می گذارد چرا که برای رسیدن به آنا مورتن باید سدی برداشته شود تا آن دو اسم روی فندک به هم برسند. اما این اینهمانی در سکانس جلوتر فیلم به طور ملموس خودش را نشان می دهد یعنی جایی که گای به شدت از دست همسرش ناراحت است و پشت تلفن به آنا می گوید که دوست دارد میریام را خفه کند و در همین حال در پیش زمینه انگار قطار این آرزو را با خود می برد و در پلان بعدی به دستان برونو همه چیز ختم می شود و انگار خواسته ی به بیان آمده ی گای به دستان برونو می رسد و ما دستان او را در حالت خفه کردن کسی نظاره گریم.
خود برونو هم از مشکل عقده ی ادیپ رنج می برد که فروید درباره ی آن توضیح داده است اما در این فیلم هیچکاک این امر را می سازد و نه اینکه به طور مفروض باقی بماند بلکه از دیالوگ هایش بگیرد تا نقاشی ای که مادرش کشیده است و همچنین در میزانسن عالی ای که ما پشت تلفن در پیش زمینه برونو را داریم و در پس زمینه پدر و مادرش در باب او در حال جر وبحثند( که پدرش می گوید او به پزشک نیاز دارد اما مادرش از او دفاع می کند) همه ی اینها شخصیت برونو را می سازد و او را به ما نزدیک می کند.
به شبی که برونو قتل را انجام می دهد و پیش گای می آید دقت کنید که چقدر هیچکاک دقیق میزانسن ها را می گیرد. اول برونو با تحمیل خودش به گای او را از پیش زمینه به پس زمینه می آورد و در پلان های آغازین ما نرده ها را روی صورت برونو می بینیم که انگار او در حبس است اما با گفتگویی که بینشان صورت می گیرد برونو جنایت خود را بر دوش گای می اندازد و حالا نرده ها که چون میله های سلول زندانند او را محاصره می کنند و حالا او تحت فشار است و با آمدن پلیس هر دوی آنها در کنار هم قرار می گیرند و از حالا بخشی از یکدیگر می شوند.( فوق العاده است این سکانس)
از اینجا به بعد برونو در همه جا در پس زمینه، گای را تحت محاصره ی خود می گیرد و انگار به نحوی در مقام عذاب وجدان گای برمیخیزد چرا که او قتلی که گای خواهانش بوده است انجام داده اما خودش جرأتش را نداشته است. به تدریج برونو کم کم از پس زمینه به پیش زمینه می اید و سعی می کند به طور کامل گای را در محاصره ی خود قرار دهد و خود را به او تحمیل کند. از طرف دیگر گای تماماً به دنبال این است که از شر او خلاص شود و دوباره معصومیت خود را بازیابد.
۲۰ دقیقه ی پایانی فیلم حیرت انگیز است یعنی از طرفیما و گای می دانیم که برونو می خواهد چه کند و از طرف دیگر گای باید مسابقه ی خودش را تمام کند، هر چه بیشتر برونو به شهربازی نزدیک می شود سرعت تدوین هیچکاک در به تصویر کشیدن مسابقه ی تنیس، بیشتر می شود و عالی دلهره ی صحنه را با همین تندتر کردن ریتم فیلم به تماشاگر منتقل می کند.
فکر می کنم همینقدر کفایت کند چون به هر حال نمی شود تمام جوانب فیلم را در اینجا توضیح داد.
هیچکاک بزرگترین کارگردان کل دوران همچون کروساوا وبرگمان
شخصیت منفی فیلم خیلی آدم باحالیه . من که خوشم اومد
بیگانگان در قطار.باز هم ژانر جنایی و خلق اثر زیببایی از استاد هیچکاک.
زیبا بود
بهتر از هیچکاک داریم نه می خوام بدونم داریم به شخصه و با تمام عشقم به کوبریک بزرگ هیچکاک رو بزرگترین کارگردان تاریخ می دونم البته با یکم اختلاف نسبت به کوبریک عشقم.این دو بشر جدا از اینکه تو هالیوود کار کردن به نظرم کارهایی که دارن جلو هر آدمی بزاری به به به و چه چه می افته.افتخار سینمای دنیا یعنی آلفرد هیچکاک بزرگ...منتقدان هیچکاک رو هم که تو این سایت تشریف دارن رو هم دوست می دارم.
در توصیف این شاهکار فقط میتوان گفت : مادر ژانر جنایی-معمایی هست این اثر ...
یکی دیگر از شاهکار های استاد ملسم سینما = استاد هیچکاک ... حتما ببیند که نصف عمرتون به فنا هست با ندیدن این شاهکار ...