دو جوان به نامهاى « شا » ( دال ) و « فیلیپ » ( گرینجر ) ، با این طرز فکر که « انسان برتر » نیازى به رعایت اصول اخلاقى در جامعه ندارد ، یکى از دوستانشان ، « دیوید کنتلى » ( هوگان ) را با طنابى خفه می کنند .
تمام ژانر های مربوط به این اثر:
تمام ژانر های مربوط به این اثر:
دیدگاه کاربران نمایش تمام دیدگاه ها
دیدگاه خود را با سایر کاربران به اشتراک بگذارید.
این کار فیلم نبود !! بلکه مثل قطرات بارون بود که بر روی سر ادم ها ریزش میکنه ... آری ! استاد با این فیلم وازگان تفر،ترس از مدرنیته،عشق،جهالت،دوستی،مرگ،سردرگمی در دنیا رو به خوبی تعریف کرده ... طناب اگر نگیم بهترین فیلم قرن بی شک یکی از ۵ تا فیلم هست ... طناب به معنی طناب نیست!! بلکه به معنی طناب زندگی است که بالاخره این طناب یه روز پاره میشه ... از لحاظ فنی هم فیلم چیزی کم نمیزاره از فرم بسیار قوی تا محتوای قدرتمند و بازی استــــــادانه افسانه بازیگری بازیگری جیمز استورات فقید زیر نظر استاد ... واقا زبان قاصر است از تعریف این شاهکار هنری ... در اخر فقط تاسف میخورم برای ۲ دسته : ۱- کسانی هنوز موفق به دیدن این شاهکار نشدن.۲- کسانی که موفق به دیدن این شاهکار شدن ! ولی درکش نکردن ...
***تنها فـــــــــــــــــــــــــــــیلم ۱۰ کاتی تاریخ سینما!! .... شـــــــــــــــاهکار پدرخوانده سینما آلفرد هیچکاک کبیر***
طناب تنها فیلم تاریخ سینماست که هیچ کاتی در آن نخورده است!! و بدون کمک از عامل مهمی به نام تدوین شکل گرفته است!! تنها فیلم تاریخ سینما که نیازی به تدوین ندارد!! تمامی فیلم در یک زمان و مکان معین می گذرد. فیلم بر پایه ی دکوپاژ کاملاً دقیق آلفرد هیچکاک صورت گرفته است. تمامی حرکات دوربین از قبل حساب شده است و حدود شش ماه تمرین مداوم قبل از ساخت فیلم صورت گرفته است. دکورهای متحرک ساخته شده و همه چیز طبق نقشه آلفردهیچکاک آماده شده بود.
فیلم طناب در واقع یک سکانس- پلان ۸۰ دقیقه ای است !!که تمام وقایع آن زنجیر وار به هم متصل شده اند.در تمام طول فیلم فقط ۱۰ کات وجود دارد!!. طبق تکنولوژی آن زمان بیشترین مدت زمانی را که می شد با دوربین فیلمبرداری ضبط کرد ۱۰ دقیقه بوده است.البته این ۱۰ کات هم به نحوی طراحی شده است که بیننده متوجه آن نمی شود...
تمام فیلم طناب در هشت برداشت فیلمبرداری شده است. چون اندازه‌ی فیلمهای داخل دوربین ده دقیقه‌ای بود، کارگردان ترتیبی داد تا در پایان هر ده دقیقه، یک شخصیت از جلوی دوربین رد شود و در مدت کوتاهی که تصویر سیاه می‌شود دوربین دیگری ادامه فیلمبرداری را از تصویر سیاه قبلی با نمای نزدیک، ادامه دهد.
طناب اولین ساخته رنگی استاد بزرگ سینما آلفرد هیچکاک است.
میدونم چه حسی دارید بعد از خواندن این متن!! (دهنتان به مدت ۱۰ دقیقه باز مانده و زا خودتان این سوال میپرسید که هیچکاک انسان بوده یا ابر انسان...)
من به نظرم این یکی از بهترین های تاریخ سینماست.باید از هیچکاک یاد گرفت که چطور باید کارگردانی کرد.
ابر شاهکار تاریخ سینما (بهترین شخصیت پردازی تاریخ سینما بدون شک )
به نظرم این کار فراتر از شاهکار بود ... میزانسن که اووووووووووف ، بازیگرا که نگووووووو، کاگردان که خود خدا، موسیقی که استثنایی، فیلبردار که رویاییییییییییییی، ولی فارغ از همه این نکات مثبت چیزی که من رو به شدت تحت تاثیر قرار داد شخصیت پردازی این فیلم بود ، شخیت پردازی به قدری با مخاطب احساس نزدیکی میکنه که وسطای فیلم فراموش میکنید تو خونتون پای مانیتور دارید فیلم مبینید و فکر میکنید تو سالنن تاتر هستید یا اینکه شما هم مثل روح در جریان داستان حضور دارید ولی کسی نمیتونه شمارو ببینه ...
آلفرد هیچکاک با ما چه کردی مرد ؟! (روحت شاد استاد)
هر کی این فیلم ندیده انگار هیچ فیلمی ندیده ... سینما با این فیلم شروع میشه
هر کس از طناب هیچکاک لذت نبرده بدونه که سینما رو نمیشناسه.
این فیلم براساس عدم استفاده از عنصر صوری یا فرمالی ساخته شده که رکن سازنده روال بهنجار روایت در یک فیلم ناطقه: عدم استفاده از مونتاژ...این فیلم احساس هراس از فضای بسته رو تداعی می کنه. انگار توی جهانی روان پریشانه بدون گشایش هستیم. در این فیلم مانع خاصی در کاره که به هیچ طریقی نمیشه از اون عبور کرد. حضور این مانع یکسره احساس میشه و ما نومیدانه منتظر برشی هستیم که ما رو از پیوستگی کابوس گونه فضا خلاص کنه.
...
در ضمن این فیلم به همراه آلمان سال صفر روسلینی به مساله رابطه بین نظرو عمل می پردازه. میشه هر دو فیلم رو واکنشی به تجربه هولناک نازیسم دونست: اینکه تحقق چنین ایدئولوژی فجیعی چگونه ممکن شد؟
درباره هيچ فيلم سازی در تاريخِ سينما به اندازه هيچکاک تحليل های متنوّع و متفاوت نوشته نشده. از اين نظر شايد مشابه فرانتس کافکا باشه. هيچکاک و کافکا دو شخصيتي هستند که بيش ترين، متنوّع ترين و شايد متضادترين تحليل ها در ستايش شان نوشته شده.
گُدار هم در تاريخ هاي سينما درباره ي هيچکاک مي گه؛ اين که «تابلوي سيب سزان را شايد ده هزار نفر در حافظه داشته باشند، امّا فندك آن غريبه ي بيگانگان در قطار را يك ميليارد نفر به ياد دارند. و اگر آلفرد هيچكاك، شاعر ملعون، تنها فاتح اين ميدان است، دليلي غيرِ اين ندارد كه او بزرگ ترين خالق فرم در قرن بيستم بوده. اين فرم ا ست كه عمق اشياء را نشان مي دهد، و هنر چيزي غيرِ روش ارائه ي فرم نيست، كه اين چيزي غيرِ سبك نيست، كه اين هدف نهايي انسان هاست.»
درباره ي فيلم هاي هيچکاک با همه جور نقدی از نقد الاهياتي رومر و شابرول، نقد روان کاوانه ي ريمون بلور و بعدتر نقد ژيژک، نقد ميزانسنِ مجلّه ي مووي و پرکينز و نقد مارکسی ـ فرويدي رابين وود و نقد کاملاً فرماليستي دانلد اسپوتو و انواع نقدهاي ديگر مواجه هستيد و به خصوص به خاطرِ جنبه هاي فرويدي و روان کاوانه فيلم هاي هيچکاک، کارهاش باب تحليل هاي فرويدي بوده؛ مثلاً سير و سلوک اديپي که در فيلم هايي مثل شمال به شمال غربي تا فرامنِ مادرانه و نقشِ مسلّط مادرها در فيلم هايش (بدنام، رواني، پرندگان) و پدرهايي که ناتوان و اخته به نظر مي رسند (سايه ي يک شک).
دوستان اگر بناست پا رو فراتر بگذارید از خوشم اومد و خوشم نیومد و پای فیلم خوابم گرفت یا نگرفت، کمی متواضع باشید و بر دانش سینمایی خود بیفزایید...